نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 512
< فهرس الموضوعات > قصه قوم يونس عليه السلام بيان و برهان آن است كه تضرع و زارى دافع بلاى آسمانى است و حق تعالى فاعل مختار است پس تضرع و تعظيم پيش او مفيد باشد و فلاسفه گويند فاعل به طبع است و به علت نه مختار پس تضرع طبع را نگرداند < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > آيه < / فهرس الموضوعات > قصه قوم يونس عليه السلام بيان وبرهان آن است كه تضرع وزارى دافع بلاى آسمانى است وحق تعالى فاعل مختار است پس تضرع وتعظيم پيش او مفيد باشد وفلاسفه گويند فاعل به طبع است وبه علت نه مختار پس تضرع طبع را نگرداند < شعر > ( ( 1608 ) ) قوم يونس را چو پيدا شد بلا ابر پر آتش جدا شد از سما ( ( 1609 ) ) برق مىانداخت مىسوزيد سنگ ابر مىغريد رخ مىريخت رنگ ( ( 1610 ) ) جملگان بر بامها بودند شب كه پديد آمد ز بالا آن كرب چون كه يونس از ميانشان رفته بود از جحود وحقد آن قوم عنود ليك چون ديدند آثار بلا در تضرّع آمدند ولابه ها ( ( 1611 ) ) جملگان ار بامها شيب آمدند سر برهنه جانب صحرا شدند ( ( 1612 ) ) مادران بچگان برون انداختند تا همه ناله ونفير انداختند ( ( 1613 ) ) از نماز شام تا وقت سحر خاك مىكردند بر سر آن نفر ( ( 1614 ) ) جملگى آوازها بگرفته شد رحم آمد بر سر آن قوم لدّ ( ( 1615 ) ) بعد نوميدى وآه ناشگفت اندك اندك ابر وا گشتن گرفت ( ( 1616 ) ) قصهء يونس دراز است وعريض وقت خاك است وحديث مستفيض ( ( 1617 ) ) چون تضرّع را بر حق قدرهاست آن بها كان جاست زارى در كجاست ( ( 1618 ) ) هين اميد اكنون ميان را چست كند خيز اى گرينده ودايم بخند با تضرع باش تا شادان شوى گريه كن تا بىدهان خندان شوى ( ( 1619 ) ) كه برابر مىنهد شاه مجيد اشك را در فضل با خون شهيد هر تضرع كان بود با سوز ودرد آن تضرع را اثر باشد به مرد لابه كرد واشك چشم خويش راند رحمت آمد آن غضب را وا نشاند < / شعر > آيه « فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِيمانُها إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ اَلْخِزْيِ فِي اَلْحَياةِ اَلدُّنْيا ومَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ 10 : 98 » ( 1 )
( 1 ) سوره يونس ، آيهء 98 . .
512
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 512