نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 505
فرمان آمدن به ميكائيل كه از روى زمين قبضهء خاك بردار جهت تركيب وترتيب جسم مبارك ابو البشر خليفة الحق مسجود الملك ومعلمهم آدم عليه السلام < شعر > ( ( 1581 ) ) گفت ميكائيل را رو تو به زير مشت خاكى در ربا از وى دلير ( ( 1582 ) ) چون كه ميكائيل شد تا خاكدان دست كرد او تا كه بربايد از آن ( ( 1583 ) ) خاك لرزيد ودرآمد در گريز گشت او لابه كنان واشك ريز ( ( 1584 ) ) سينه سوزان لابه كرد واجتهاد با سرشك خونىاش سوگند داد ( ( 1585 ) ) كه به يزدان لطيف بىنديد كه بكردت حامل عرش مجيد ( ( 1586 ) ) كيل ارزاق جهان را مشرفى تشنگان فضل را تو مغرفى ( ( 1587 ) ) زان كه ميكائيل از كيل اشتقاق دارد وكيال شد در ارتزاق ( ( 1588 ) ) كه امانم ده مرا آزاد كن بين كه خون آلود مىگويم سخن ( ( 1589 ) ) معدن رحم اله آمد ملك گفت چون ريزم به ريش او نمك ؟ ( ( 1590 ) ) هم چنان كه معدن قهر است ديو كه برآورد از بنى آدم غريو ( ( 1591 ) ) سبق رحمت بر غضب هست اى فتا لطف غالب بود در وصف خدا ( ( 1592 ) ) بندگان دارند لا بد خوى او مشكهاشان پر ز آب جوى او ( ( 1593 ) ) آن رسول حق قلاوز سلوك گفت الناس على دين الملوك ( ( 1594 ) ) رفت ميكائيل پيش ربّ دين از غرض خاكى دو دست وآستين ( ( 1595 ) ) گفت اى داناى سرّ وشاه فرد خاك از زارى وگريه بسته كرد خاكم از زارى ونوحه پست كرد گريهء بسيار كرد آن روى زرد ( ( 1596 ) ) آب ديده پيش تو با قدر بود من نتانستم كه آرم ناشنود ( ( 1597 ) ) آه وزارى پيش تو بس قدر داشت من نتانستم حقوق آن گذاشت ( ( 1598 ) ) پيش تو بس قدر دارد چشم تر من چگونه گشتمى استيزه گر ( ( 1599 ) ) دعوت زاريست روزى پنج بار بنده را كه در نماز آ وبزار ( ( 1600 ) ) نعره مؤذن كه حى على الفلاح آن فلاح اين زارى است واقتراح < / شعر >
505
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 505