نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 498
بروز كند ، وبه طور كلى فاعليت وقابليت دو امر انتزاعى از تأثير وتاثر جارى در هستى است ، اگر مقصود از شرط كردن قابليت براى خود جريانات طبيعت است ، چه ترجيحى بر فاعليت دارد ؟ واگر مقصود از شرط قابليت ، براى تحقق مشيت الهى است ، ناچار بايستى جنبه ما فوق طبيعى داشته باشد زيرا چنانچه گفتيم : در عرصه خود طبيعت قابليت با فاعليت تفاوتى ندارند . اين استعداد ما فوق طبيعى چيست ؟ چيزى جز مشيت خداوندى نمىتواند بوده باشد ، يعنى مشيت خداوندى است كه به وجود آمدن جهان هستى را امكان پذير ساخته است واين مطلب كاملًا صحيح وقابل دفاع است . تفسير ابيات چارهء اصلاح آن دل كه سختى وقساوت از كارش انداخته است عطاى آن خداوند است كه تبديل وتحولها در دست اوست . اگر بگويى بايد محل براى دگرگونى قابل بوده باشد ، تو در حقيقت عنايت وبخشش خداوندى را نشناختهاى ، زيرا براى عطاى خداوندى استعداد وقابليت شرط نيست . بلكه در رابطه خالقيت خداوندى با موجودات شرط قابليت همان عطاى اوست آرى ، بخشش او مغز وقابليت مانند پوست است . عصاى چوبين كه در دست « موسى » به اژدها مبدل گشته وكف دستش مانند خورشيد فروزان شده وهم چنين صدها معجزات پيامبران كه در دل وعقل ما نمىگنجد مربوط به اسباب وقابليتها نبوده بلكه همه آنها ناشى از سلطه وتصرف خداوندى است . مگر نيستى قابليت داشت كه خداوند جهان را بدون سابقه هستى به وجود آورد اگر قابليت شرط خلاقيت خداوندى بود هيچ معدومى گام به هستى نمىگذاشت اين همه اسباب وطرق كه خداوند در زير اين چادر لاجوردين براى جويندگان بنا نهاده است سنتى است در رو بناى طبيعت واغلب حالات طبيعت با همان سنتها
498
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 498