نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 428
آن گاه بهر كجا كه دلشان مىخواهد از خيابانى كه منزلشان در آن قرار گرفته است تا ماه واز آنجا به كهكشانها بفرستند . تفسير ابيات كهنه پاره يا جل كهنهاى كه به زخم پشت خر سخت چسبيده است ، اگر بخواهى آن را تدريجا از پشت خر بر كنى ، از سختى درد آن خر جفتك خواهد انداخت وعكس العملها نشان خواهد داد ، زهى بر كسى كه از كندن آن جل پرهيز نمايد . مخصوصاً از كندن خرقه هايى كه بزخمهاى متعدد در پشت خر چسبيده باشد . اين طلا ونقره كه بر آدميان چسبيده است ، مانند همان خرقه ها وحرص وطمع چونان زخم خر است ، هر كسى كه حرص وآز بيشتر دارد ، زخمهاى روانى او بيشتر است . براى جغد خرابه نشين خانمانى جز ويرانه وجود ندارد ، تا بتواند اوصاف زيبايىهاى بغداد وطبس را بشنود ، لذا اگر باز شاهانه از راه برسد واز شاه صدها نويد وخبر به جغدان بياورد وپاى تخت شاهى وباغ وبوستان وجويبارها را براى جغدان شرح دهد واثبات كند كه حتى دشمنان هم از نديدن آن شهر زيبا افسوسها مىخورند جغدان مىگويند باز اخبار كهنه وقديمى را به آن جغدان آورده ولاف وگزاف مىگويد ولى جغدان نمىدانند كه پوسيده وكهنهء ابد خود آنان هستند والا مىبايست آن دم باز شاهى آنان را تازه بسازد واز كهنگى وپوسيدگى نجاتشان بدهد ، آن دم باز شاهى چنان حيات بخش است كه < شعر > ( ( 1159 ) ) مردگان كهنه را جان مىدهد تاج عقل ونور ايمان مىدهد < / شعر > تو هم اى انسان تشنه حق وحقيقت ، دل از اولياء الله دلربا وحيات بخش مضايقه مكن كه تو را سوار بر پشت رخش هستى سير نمايند وتو را از گردون بجهانند . تو اى درماندهء راه جو سر از سر فرازان تاج بخش دور مدار كه آنان مىتوانند از پاى دل تو صدها گره را كه جانت را از سير وحركت بسوى كمال باز داشتهاند ، باز كنند .
428
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 428