نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 424
فوق همه عوامل انسانى وطبيعى بداند وريشه تعهد اصلى خود را از آن ما فوق دريافت كند . طبيعت اولى آدمى انعطاف به سود جويى وتعهد ضد انعطاف است شايد به جرئت بتوان گفت كه اين انسان را كه تاريخ خود را در دسترس ما گذاشته است واين موجود را كه در قلمروهاى گوناگون مورد مطالعه وبررسى قرار گرفته هيچ قانون وشمشيرى نمىتواند از انعطاف به سود خود وفرار از ضرر متوجه به وى باز بدارد ، اين مطلب را همگان مىدانند نهايت امر اين كه جرئتى مانند جرئت توماس هابس واپيكور وبنتام مىخواهد كه پردهء ريا كارانه وپوشالى جملاتى از اين قبيل را « بنى آدم اعضاى يكديگرند » ، « همه ما برادر وبرابر مساوى هستيم » « ما بايد انسان را بپرستيم ودر راه او دست از همه چيز بشوييم » بر كنار زده وحقيقت جاريه را فاش بسازد كه « انسان گرگ انسان است » ، « انسان هدفى جز بهره بردارى از لذايذ شخصى ندارد » ، « هر كس بگويد انسان مىتوان در ما فوق لذت والم گام بر دارد ، ما او را نمىشناسيم ويا نمىدانيم كه او چه مىگويد » . خود طبيعى براى ادامهء زندگى مطلوبش چنان ميعان وانعطاف نشان مىدهد كه حتى يك مجرم مىتواند ساليان دراز براى تبرئه خويش ، خود را انكار كند چه ميعان وانعطاف شگفت انگيزى است كه حتى به نفى خويشتن منتهى مىشود اين انعطاف به همان مقدار مىتواند محدود شود كه « خود طبيعى » انسانى بتواند خود را در دايره عوامل معينى محاصره كند در صورتى كه خود طبيعى خويش در مقابل سود ولذت دو نقيض هستند كه هرگز قابل جمع نخواهند بود . اين ميعان وانعطاف وحشت انگيز را كدامين تعهد مىتواند مهار كند وبه زنجير بكشد ؟ انسانى كه يك عمر تلاش مىكند ومىكوشد وفداكارى مىكند كه انسانهاى ديگر را سعادتمند بسازد ، بدان جهت كه خود طبيعىاش نمىتواند زنجيرى از خود ساخته وپرداخته وبه دست وپاى خود ببندد ، در دلش چنين تصميم مىگيرد كه
424
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 424