responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 402


در جايى كه موضوع ديدن با چشم طبيعى آن قدر بغرنج باشد كه كار شناسان مربوط نتوانند جملات نهايى خود را در اين موضوع بدون فرض وتئورى باز گو كنند ، در جايى كه همين نور طبيعى كه از آشكارترين نمودهاى جهان فيزيكى است ، قيافهء واقعى خود را نشان ندهد كه امواج هويگنسى است ، يا فوتونهاى دالتون ونيوتن ودر جايى كه هنوز فلسفه ى واقعى ارتباط نور با پيه واعصاب چشم روشن نشده است ، چه توقعى در بارهء روشن شدن حس ونور متافيزيكى مىتوان داشت 13 - با همين حواس در دريافت حقايق كوشا باشيد ، زيرا در روز رستاخيز از نعمت حواس طبيعى مسئول قرار خواهيم گرفت < شعر > در خيال از بس كه گشتى مكتسى نك به سوفسطايى بد ظن رسى او خود از لبّ خرد معزول بود شد ز حس معزول ومحروم از وجود گر ز خود وز لبّ خود معزول گشت از وجود حسّ خود معزول گشت [1] در خرد جبر از قدر رسواتر است زان كه جبرى حسّ خود را منكر است [2] هر حس خود را در اين جستن به جد هر طرف رانيد شكل مستعد از ره حس دهان پرسان شويد روى جانان را به جان جويا شويد [3] حق همىگويد چه آوردى مرا اندرين مهلت كه دادم مر تو را عمر خود را در چه پايان برده اى قوت وقوّت در چه فانى كرده اى گوهر ديده كجا فرسوده اى پنج حس را در كجا پالوده اى گوش وچشم وهوش وگوهرهاى عرش خرج كردى چه خريدى تو ز فرش [4] < / شعر > مسلم است كه جلال الدين به خوبى مىداند كه اگر تحقير وتوبيخى كه از حواس طبيعى وفعاليتهاى آن نموده است به طور مطلق بوده باشد با مضمون ابيات فوق تناقض صريح



[1] دفتر ششم ، ص 385 ب 1 و 2 و 3 . .
[2] دفتر پنجم ، ص 330 ب 25 . .
[3] دفتر سوم ، ص 143 ب 57 و 59 . .
[4] دفتر سوم ، ص 171 ب 51 تا 56 . .

402

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 402
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست