نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 394
< شعر > نور حسى مىكشد سوى ثرى نور حقش مىبرد سوى علا < / شعر > حواس طبيعى ما با قطع نظر از فهم وتجسيم وتجريد وانديشه وتعقل نمىتواند كمترين امتيازى را براى ما در مقابل حيوانات ببخشد ، زيرا همهء جانداران كم وبيش وبا وسائل وانواع گوناگون از همين حواس بهره مند هستند وزندگى حيوانى خود را با همين حواس اداره مىكنند ، هم اكنون موضوع حس ششم ، يا نوع ديگرى از همين حواس ولى نافذتر ولطيفتر در مسائل روانى در بوتهء امكان وآزمايش تلقى شده وخدا مىداند كه چه روزى اين امكان جامه علمى وعملى خواهد پوشيد ، به اضافهء نوشته هاى زيادى كه در اين موضوع وجود دارد ما داستانى را نقل مىكنيم كه مىگويند در آلمان در سال 1946 اتفاق افتاد : « به سال 1946 دو دانشمند آلمانى كه هر دو برادر واستاد دانشگاه بودند ، به نام پروفسور زاگن بروخ وپروفسور هانس بروخ به فكر تازهاى افتادند ، آنها با خود انديشيدند كه در دنياى مادى مىتوان انسانى را از راه دور وبه وسيلهء نور بنقطهء ديگرى انتقال داد ، همچنان كه امروز در نيويورك تصويرى را در پشت دستگاه تله فتوگرافى قرار مىدهند ودر هزاران كيلو متر دورتر دستگاه گيرنده ، تصوير را روى صفحهاى ضبط وثبت مىكند . در حقيقت علم بدانجا پيش رفته كه دو بعد از سه بعد را انتقال مىدهد . . ، اين دو برادر با خود گفتند : اگر ما دستگاهى بسازيم كه بعد سوم را انتقال بدهد ، تحول بزرگى در جهان به وجود مىآيد ، به اين ترتيب كه يك نفر را مىتوان در يك چشم بهم زدن با سرعت نور به نقطهء ديگرى انتقال داد . . . درست در روز 28 اوت 1939 دستگاه آنها آمادهء كار شد - آنها در ميان نگاه هاى حيرت زدهء دانشمندان نازى اشيايى را از قبيل ، سنجاق ، صندوق وحتى حيواناتى مثل سگ وميمون را داخل دستگاه اختراعى خود قرار داده وبه نقطهء ديگرى انتقال دادند . اما به واسطه ضعفى كه در بعضى از لامپهاى دستگاه وجود داشت دستگاه جديد آنها بيش از پنجاه كيلو متر قدرت برد نداشت ، اما انسانها از اين كه تحت اثر چنين آزمايشى قرار بگيرند ، مىترسيدند ، وبه همين جهت يك ماه پس از نخستين آزمايش
394
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 394