نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 382
موارد دگرگونىهاى روانى نمودها واشباح گوناگونى براى حواس مطرح مىشود ، گوش صدايى مىشنود كه وجود ندارد ، چشم چيزهايى مىبيند كه واقعيت عينى ندارد . . . نوع دوم - دگرگون نمودن آن چه كه در واقعيت عينى وجود دارد مانند دايره نمودن پنكهء سه شاخه در حال حركت سريع ، تپهء كوچك نمودن كوه بسيار مرتفع گرم نمودن آب معتدل پس از تماس عضو با آب سرد وبالعكس سرد نمودن آب معتدل پس از تماس عضو با آب گرم . . . فلسفه وعلم المعرفهء كلاسيك همهء اين پديده ها را خطاى حواس مىناميد وبعضى از ابيات جلال الدين هم مانند : < شعر > متهم نفس است نى عقل شريف متهم حس است نى نور لطيف < / شعر > چنين مىنمايد كه به خطاى حواس قائل بوده است . ولى ما در مناسبتهاى مختلف در مباحث گذشته خطا بودن اين نظريه را اثبات كردهايم ودر اين مبحث به طور اختصار اشاره مىكنيم كه دو مفهوم صحيح وخطا ، مانند حق وباطل از مقوله نسبتها وروابطى است كه بدون تشكل يك قضيه امكان پذير نيستند ، وقتى كه مىگوييم : صحيح است ، مسلماً انطباق موضوعى را با محمول واقعى خود با نظر به اصول وقوانين مربوطه ، تصديق مىكنيم . مثلًا مىگوييم : اين كه شما مىگوييد : « عدالت مطلوب است » صحيح است ، يعنى عدالتى وجود دارد وقابل درك است ، مطلوبيت هم مفهومى است كه قابل شناخت ما است ، اسناد مطلوبيت به عدالت ، اسناد صحيح است ، يعنى بجا وبا مورد است وهم چنين مفهوم خطا وغلط . بنا بر اين حكم به صحت وخطاى تماس حس با محسوس كاملًا غلط است ، زيرا چنانكه در بالا اشاره كرديم ، حس آدمى قضيه نمىسازد ، بلكه عقل يا ساير فعاليتهاى ذهنى است كه قضيه مىسازد كه اگر نابجا باشد ، خطا است واگر بجا باشد صحيح است . بلكه با نظر به ماهيت ساختمان حواس اگر چشم كوه مرتفع را از مسافت
382
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 382