نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 373
وهم چنين آيات فراوان ديگر كه در قرآن اصرار به نظر در خلقت آسمان وزمين ونمودهاى حكمت آميز آن دو مىنمايد ، مسلماً بدون همين حواس طبيعى حد اقل در مقدمات ضرورى معرفت امكان پذير نمىباشد ولذا در مصرع اول بيت دوم از ابيات مورد تحليل ودر ساير ابيات صريحا مىگويد : اين حواس ظاهرى وسيله دريافت اين جهان است ، جلال الدين بهتر از همه مىداند كه مضمون اين آيه كه مىگويد : « وَما خَلَقْنَا اَلسَّماواتِ واَلأَرْضَ وما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ 15 : 85 » [1] ( وما نيافريديم آسمانها وزمين وآن چه را كه در ميان آنها است ، مگر به حق ) از طرف ديگر جاى ترديد نيست كه تماس اولى انسان با آسمانها وزمين وآن چه كه در ميان آنها است به وسيلهء همين حواس طبيعى مىباشد . آيا احتمال مىرود كه جلال الدين كه در ابيات بعدى خواهد گفت : < شعر > حسها وعقلهاشان در درون موج در موج لدينا محضرون پنج حس ظاهر وپنج اندرون در صفند اندر قيام الصافون < / شعر > با اين حال روش سوفسطايى در بارهء حس دارد كه هيچ ارزشى از نظر واقع يابى نداشته باشد ؟ حاصل مجموع نظريات جلال الدين در ارزيابى حواس ظاهرى همان است كه در عقل جزئى نظرى گفته است ، چنانكه عقل جزئى محدود ومنشأ فعاليت ونتايج آن محدود است ، هم چنين حواس ظاهرى وطبيعى . جلال الدين در توصيف حس برين ، دو مفهوم را در ابياتش پيش مىكشد . مفهوم يكم - به معناى حس عالى كه در اصطلاح كانت با كلمه فهم ترجمه مىشود . [2]
[1] سوره الحجر ، آيهء 85 . . [2] - كانت در توضيح حصول علم كه چگونه حاصل مراحل سه گانه را پيش مىكشد به اين بيان كه : ذهن انسان سه قوه در مراحل مختلف هر كدام يك اندازه عمل توحيدى دارند . در مرحلهء اول حس بوسيلهء تأثيرات مختلفى كه از خارج به او مىرسد ، وجدانياتى پيدا مىكند وآنها را به منزلهء مواد تلقى كرده صورت زمان ومكان به آنها مىپوشاند واز اين راه عوارض وحادثات در ذهن متصور مىشوند . در مرحلهء دوم اين عوارض را قوهء فهم همچون مواد تلقى مىكند وبه آنها صورت مقولات را مىپوشاند ( كميت ، كيفيت ، نسبت ، جهت ) وكليت مىدهد وعلم تجربى را مىسازد . در مرحله سوم اين معلومات تجربى موادى مىشوند كه عقل به آنها صورت وحدت مىپوشاند وصور معقول را كه آخرين . انسان است ، جلوه گر مىسازد . » سير حكمت در اروپا ، فروغى ج 2 ص 156 نقل از نقادى عقل مطلق - كانت » بعضى از ابيات جلال الدين در بارهء حس قابل تطبيق به فهم در اصطلاح كانت است ، مانند - اختيارى هست ما را در جهان * حس را منكر نتانى شد عيان زان كه محسوس است ما را اختيار * خوب مىآيد بر او تكليف كار البته در نظر داريم كه كانت درك اختيار را به عقل عملى مستند مىداند ، ولى تعريفى كه از فهم كرده است ، در حقيقت مىتواند مستند اختيار بوده باشد ، زيرا پديدهء اختيار بدون درك نسبت عدم ضرورت جبرى كار در مقابل من انسانى قابل تصور وتحقق نيست .
373
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 373