نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 327
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 655)
< شعر > ( ( 996 ) ) أمة الكفران أضل اعمالهم أمة الايمان أصلح بالهم ( ( 997 ) ) گم شد از بىشكر خوبى وهنر كه دگر هرگز نبيند زان اثر ( ( 998 ) ) خويشى وبىخويشى وشكر ووداد رفت ز انسان كه نياردشان به ياد ( ( 999 ) ) كه اضل اعمالهم اى كافران جستن كام است از هر كامران ( ( 1000 ) ) غير اهل شكر واصحاب وفا كه مر ايشان راست دولت در قفا ( ( 1001 ) ) دولت رفته كجا قوت دهد دولت آينده چون چشمه زهد ( ( 1002 ) ) قرض ده زين دولت اندر أقرضوا تا كه صد دولت ببينى پيش رو ( ( 1003 ) ) اندكى زين شرب كم كن بهر خويش تا كه حوض كوثرى يابى به پيش ( ( 1004 ) ) جرعه بر خاك وفا آن كس كه ريخت كى تواند صيد دولت زو گريخت ( ( 1005 ) ) خوش كند آن دل كه أصلح بالهم رد من بعد التوى انزالهم ( ( 1006 ) ) اى اجل وى ترك غارت ساز ده هر چه بردى زين شكوران باز ده ( ( 1007 ) ) وا دهد ويشان نه بپذيرند آن ز آنكه منعم گشتهاند از رخت جان ( ( 1008 ) ) صوفييم وخرقه ها انداختيم باز نستانيم چون درباختيم ( ( 1009 ) ) ما عوض ديديم آنگه چه عوض رفت از ما حاجت وحرص وغرض ( ( 1010 ) ) زآب شور ومهلكى بيرون شديم بر رحيق وچشمهء كوثر زديم ( ( 1011 ) ) آنچه كردى اى جهان با ديگران بىوفايى وفن وناز گران ( ( 1012 ) ) بر سرت ريزيم ما بهر جزا كه شهيديم آمده اندر غزا ( ( 1013 ) ) تا بدانى كه خداى پاك را بندگان هستند پر حمله ومرا ( ( 1014 ) ) سبلت تزوير دنيا بركنند خيمه را بر بازوى نصرت زنند ( ( 1015 ) ) اين شهيدان باز نو غازى شدند اين اسيران باز بر نصرت زدند قفل مشكلها ز لطفش حل شده نفس كافر ناگهان بسمل شده نااميدى رفته اميد آمده گشت مسجد ناگهان اين بتكده ( ( 1016 ) ) سر برآوردند باز از نيستى كه ببين ما را گر اكمه نيستى ( ( 1017 ) ) تا ببينى در عدم خورشيدهاست وان چه اينجا آفتاب آنجا سهاست < / شعر >
327
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 327