نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 317
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 655)
بيان آن كه كشتن ابراهيم عليه السلام خروس را ومذمت او اشارت به قمع او قهر كدام صفت بود از صفات مذمومات مهلكات در باطن مريد < شعر > ( ( 938 ) ) چند گويى هم چو زاغ پر نحوس اى خليل حق چرا كشتى خروس حكمت كشتن چه بود آخر بگو تا مسبّح گردم آن را مو به مو ( ( 939 ) ) گفت فرمان حكمت فرمان بخوان تا مهلل گردم آن را من به جان ( ( 940 ) ) شهوتى است او وبس شهوت پرست زان شراب زهرناك ژاژ مست ( ( 941 ) ) گر نه بهر نسل بودى اى وصى آدم از ننگش بكردى خود خصى ( ( 942 ) ) گفت ابليس لعين دادار را دام زفتى خواهم اين اشكار را ( ( 943 ) ) زرّ وسيم وگله واسبش نمود كه بدين نانى خلايق را ربود ( ( 944 ) ) گفت شاباش وترش آويخت لنج شد ترنجيده وترش همچون ترنج ( ( 945 ) ) پس جواهرها ز معدنهاى خوش كرد آن پس مانده را حق پيش كش ( ( 946 ) ) گير اين دام دگر را اى لعين گفت زين افزون دهاى نعم المعين ( ( 947 ) ) چرب وشيرين وشرابات ثمين دادش وبس جامهء ابريشمين ( ( 948 ) ) گفت يارب بيش از اين خواهم مدد تا ببندمشان به حبل من مسد ( ( 949 ) ) تا كه مستانت كه نرّ وپر دلند مردوار اين بندها را بگسلند ( ( 950 ) ) تا بدين دام ورسنهاى هوا مرد تو گردد ز نامردان جدا ( ( 951 ) ) دام ديگر خواهم اى سلطان تخت دام مرد انداز حيلت ساز سخت ( ( 952 ) ) خمر وچنگ آورد در پيشش نهاد نيم خنده زد بدان شد نيم شاد ( ( 953 ) ) سوى اضلال ازل پيغام كرد كه بر آر از قعر بحر فتنه گرد ( ( 954 ) ) نى يكى از بندگانت موسى است پرده ها در بحر او از گرد بست ( ( 955 ) ) آب از هر سو عنان را وا كشيد از تك دريا غبارى برجهيد دام محكم ده كه تا گردد تمام وافكنم در كام ايشان چون لجام < / شعر >
317
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 317