نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 309
< شعر > ( ( 871 ) ) تو دل خود را چو دل پنداشتى جست وجوى اهل دل بگذاشتى < / شعر > اى كاش عظمت دل را مىدانستيد كه اگر هفتصد برابر اين هفت آسمان لاجوردين در آن گذاشته شود احساس سنگينى نمىكند بلكه در آن بسيار ناچيز مىنمايد . اين عوامل طبيعت دلريز را دل مخوان واز سبزوار هرگز ابو بكرى جستجو مكن . كسى كه حقيقتاً داراى دل است ، او در درون خود آئينه شش رو دارد كه خدا از هر شش جهت به آن آئينه مىنگرد . كسى كه داراى آيينهء شش رو است براى او غير از خدا چيزى در ديدگاه قرار نمىگيرد . اگر چيزى را رد كند براى خدا رد كرده است واگر بپذيرد باز براى خدا پذيرفته است او كه در همه حال خود را براى خدا قرار داده است ، خداوند ذو الجلال هم او را برگزيده است . بخشايشهاى خداوندى به مردم به وسيلهء همين انسانهاى الهى است كه من شمهاى از احوال آنان را باز گو كردهام . موهبتهاى الهى نخست به كف آنان سرازير مىگردد واز كف آنان به سوى مردم مورد ترحم روانه مىشود . كف دست اين مردان الهى با درياى كل عظمت خداوندى داراى پيوستگى بىچونيست كه سخن گنجايش بيان آن را ندارد وتنها براى انجام وظيفه ، نمونهاى از آن را مىتوان باز گو كرد تو براى محاسبهء وجودت اگر صدها جوال طلا به بارگاه خداوندى ببرى ، آن را نپذيرفته ، خواهد فرمود : از سر به پايين افتادهء برو براى من دل بياور . اگر دل از تو راضى است من از تو خشنودم واگر دل از تو رو گردانده است من اعتنايى به تو نخواهم كرد . اگر بخواهى رابطهء خود را با من كه خداى تو هستم بدانى ، رابطهء خود را با دلت در نظر بگير كه اين دو رابطه يكى است . دل پيوستگى مادرانه با تو دارد كه بهشت زير پاى اوست . مادر وپدر واصل آفرينش دل است وبس . اى خوشا به حال آن كس كه دل را از پوست تشخيص بدهد . تو مىگويى : كه من به بارگاه تو دل آوردهام ولى پاسخ خواهى شنيد كه
309
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 309