responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 290


< شعر > ( ( 789 ) ) تو از آن روزى كه در هست آمدى آتشى يا خاك يا بادى بدى ( ( 790 ) ) گر بدان حالت تو را بودى بقا كى رسيدى مر تو را اين ارتقا ( ( 809 ) ) تازه مىگير وكهن را مىسپار كه هر امسالت فزون است از سه پار < / شعر > در گذرگاه كمال از فناى موقعيت اول دل خوش باش ، زيرا تا از فناها نگذرى به بقا نخواهى رسيد .
حالات وجودى تو هم اى انسان مانند جريان اجزاى جهان هستى است كه نمىتواند در پهنهء هستى تعين مثبت ( تز ) به خود بگيرد . مگر اين كه چشم براه ورود حالت مثبت ديگرى است كه دير يا زود از راه فرا رسد واو را منفى نمايد ، اين حالت آنتى تز كه در ظاهر ، نيستى آن حالت مثبت نخستين را نشان مىدهد ، منشأ هستى عالىترى است كه نويدش را با خود آورده است .
اين هستى عالىتر كه تو را از كهنگى نجات مىدهد همان است كه فلسفهء هگل در مغرب زمين سنتزش مىنامد .
اگر نتوانى مشرف به جريان هستى خود باشى ، اين فناها پى در پى تو را افسرده مىسازد ودر كهنگى دايمى غوطه ورت مىنمايد . زيرا بدينسان تو همواره ناظر ويرانى ساختمان هستى خود بوده ، هر يك از آن فناها ضربه هولناكى بر قصر پر شكوه وجود تو وارد مىآورد ، تدريجا بدون اين كه آگاه شوى كاخ مجلل هستى تو با خاك يكسان مىشود ودر زير انبوه خاك اين كهنه خاكدان مدفون مىگردى واما اگر نظر تو بر آن فناها از افق والاترى صورت بگيرد ، خواهى ديد ، آن همه بقاهاى بعدى از درون همان فناها سر بر مىآورد .
تو اگر چشم داشتى در آن حال كه جمادى را وداع مىكردى ، با اين فنا مىگريستى ، زيرا بقاى عالىترى را كه در قلمرو نباتى به سراغت آمده بود . نمىديدى ، يا

290

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 290
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست