نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 28
نقش ديده دارد ولى نمىبينند . اى انسان صورت پرست وقتى كه به نقش حمام بنگرى ، چشمان آن نقش بر تو مىنگرد ولى چشم نقش از ديدن محروم است ، آن گاه تو از روى حماقت آن نقش را تعظيم كرده رسم ادب بجا مىآورى ، ولى او پاسخ تعظيم تو را نمىدهد وتو را در شگفتى فرو مىبرد كه چرا او پاس ادب را نمىدارد ، چرا به سلام من جوابى نداد ؟ وسر وسبيل خود را در مقابل سجدهاى كه من كردم نمىجنباند اين حقيقت را بدان ، اگر چه خداوند جسم نيست كه در مقابل ادب وعبادت ما سر بجنباند ولى ذوقى كه در درون ما ايجاد مىكند در حقيقت پاسخ عبادت ما است ارزش اين سر جنباندن درونى ، صدها برابر از ارزش ادب برونى بيشتر است . آرى سر جنباندن عقل وجان چنين است . تو هنگامى كه با اجتهاد وتكاپو به عقل خويشتن خدمت كنى . عقل با افزودن رشد وكمال ، پاس خدمت تو را به جاى مىآورد درست است كه خداوند مانند انسانها سر نمىجنباند ولى يك مزيت نهانى به تو مىدهد كه اهل دنيا بر تو سجده كنند ، چونان سنگى كه هنر به او بخشيده مىشود وبه طلا مبدل مىگردد ودر نزد مردم گران بها وعزيز مىشود ، يك قطره آب از لطف حق برخوردار مىگردد به گوهرى مبدل مىشود كه از طلا گران بهاتر مىشود . همان جسم خاكى را در نظر بگيريد ، وقتى شعله حيات در آن دميده مىشود مانند ماه تابان استادى مىگردد وجهان را زير پاى خود مىگيرد ، اين صورت ظاهرى مانند طلسم ونقش مردهاى است كه مردم احمق را با چشمانش از راه منحرف مىسازد وبا نمايش چشمك زدن جان مردم را مىخرد وبرده خود مىسازد . پايان قسمت دوم از دفتر چهارم
28
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 28