نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 278
خرد خويشتن را با آن رهبرى كه عقلش راه به كمال يافته است ، دمساز كن باشد كه عقل ناتوان تو دست از خوى كودكى بردارد واز دست آكلان رها گردد ودستت از جملهء آن دستها باشد كه با بيعت الهى دست خداوندى بالاى آن قرار گرفته است . اگر تو دست در دست رهبر الهى گذاشتى ، به مفاد آن حديث كه رهبر الهى پيامبر زمان خويش است ، مانند آن است كه در حديبيه حاضر بوده ويكى از آن بيعت كنندگان هستى كه بهشت به آنان وعده داده شده است . آن گاه است كه پس وجودت به طلاى ناب تبديل مىگردد . تو با تسليم شدن به رهبر الهى ، جزء همان ياران پيغمبر خواهى بود كه مشمول آيهء والذين آمنوا معه گشتهاند ، زيرا هر كسى در اين دنيا وآن دنيا جفت ودمساز كسى است كه او را دوست مىدارد ، اين اصل مفاد حديث پيامبر ما است كه فرموده است : « مرد هميشه با محبوب خويش است » دل آدمى از مطلوبش هرگز كنده نمىشود . جايى را كه دام ودانه گسترده شده است جايگاه نشيمن خود قرار مده وبرو ناتوان گيرى نيرومندان را ببين واى نيرومند زبون گير اين حقيقت را اگر چه تلخ است ، بپذير كه - دست بالاى دست بسيار است . تو اى مرغ بىنوا ، خواه زبون باشى يا زبون گير ، از جريان اصل آكل وماكول بهراس ، زيرا اگر امروز صيد گير باشى ، روز ديگر صيد ديگران خواهى گشت . شكارى دلبر دل صياد را مىبرد وبه غفلتش فرو مىبرد . از آن غافلان خود باخته مباش كه سدهاى پيش وپس را نمىبينند ، دشمنان آشكار از پيش وپس آنان را احاطه كردهاند ، ولى چشمشان به جهت گرد وغبار حس آنها را نمىبيند . تو كه انسانى ، كمتر از گنجشك مباش كه پيش رو وپشت سر خود را به شدت مراقب است ، زيرا -
278
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 278