نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 263
قرون واعصار گذشته سراغ بگيريد كه چه شده است كه تيره شدن چشمه سار زلال زندگى موجب پوچى آن گشته وهيچ پاسخى هم نمىتواند سؤال » چرا زندگى مىكنيم ؟ » قرن بيستم را منتفى بسازد ؟ اين خار كه به ديدگان بيننده وپاهاى رونده خليده است ، همان خود خواهى است كه تا تعديل نشود ، بهر كجا كه رويم آسمان همان رنگ است . تفسير ابيات چه بسا هنرها ومزاياى جالب كه انسانهاى خام را به هلاكت مىكشاند وبه طمع دانه ها از ديدن دامها نابينا مىنمايد . قدرت واختيار شايستهء راد مردى است كه مالك خود بوده واز تقواى شخصيت بهره ور بوده باشد ، اگر اين قدرت را در خود نمىبينى وهنوز به مرحلهء والاى مالكيت بر خويشتن گام نگذاشته اى < شعر > دور كن آلت رها كن اختيار < / شعر > اين پر وبال جلوه گاه نيروى اختيار من است كه مالك خود نيستم ، لذا قصد جدا كردن سرم را از بدن در بر دارد . انسانهاى شكيبا پر وبال خود را نيست مىانگارند تا از فرو رفتن در شر وشورش در امان باشند . واگر از آن پر وبال زيانى بر تو عايد نشود به حال خود بگذار ، زيرا به جهت عظمت شخصيتى كه به دست آوردهاى مىتوانى آن را سپرى در برابر تيرهاى حوادث روزگاران قرار دهى ، اما اين پر وبال دنيوى با من از سر خصومت بر آمده وبا من به كينه توزىى مىپردازد ، زيرا اين پيرايش طاقت جلوه نكردن ندارد . اگر شكيبايى وخود دارى ، رهبر راه زندگيم بود نيروى اختيارى كه در دست داشتم به فعاليت شايستهء خود مىپرداخت من چونان كودك نادان يا مانند آن مست ناهشيارم كه تيغ در دست من نهادن خطاى مرگزا است . واگر در مغز عقلى داشتم كه رهبرى زندگيم را به دست خود مىگرفت ، همان شمشير بران وسيلهء پيروزى واقعى در زندگى من مىگشت اى انسانها < شعر > ( ( 658 ) ) عقل بايد نور ده چون آفتاب تا زند تيغى كه نبود جز صواب < / شعر >
263
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 263