نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 245
در بيان آن كه ثواب عمل عاشق از حق هم حق است < شعر > ( ( 585 ) ) حبذا آن شرط وشادا آن جزا آن جزاى دل نواز جان فزا ( ( 586 ) ) عاشقان را شادمانى وغم اوست دست مزد واجرت خدمت هم اوست ( ( 587 ) ) غير معشوق ار تماشايى بود عشق نبود هرزه سودايى بود ( ( 588 ) ) عشق آن شعله است كاو چون برفروخت هر چه جز معشوق باقى جمله سوخت ( ( 589 ) ) تيغ لا در قتل غير حق براند درنگر آخر كه بعد لا چه ماند ( ( 590 ) ) ماند الا الله وباقى جمله رفت شاد باش اى عشق شركت سوز زفت ( ( 591 ) ) خود هم او بود اولين وآخرين شرك جز از ديدهء احول مبين ( ( 592 ) ) اى عجب حسنى بود جز عكس آن نيست تن را جنبشى از غير جان ( ( 593 ) ) آن تنى را كش بود در جان خلل خوش نباشد گر بگيرى در عسل ( ( 594 ) ) اين كسى داند كه روزى زنده بود از كف اين جان جان جامى ربود ( ( 595 ) ) وان كه چشم او نديدست آن رخان پيش او جان است اين تفّ دخان ( ( 596 ) ) چون نديد او عمر عبد العزيز پيش او عادل بود حجاج نيز ( ( 597 ) ) چون نديد او مار موسى را ثبات در حبال السحر پندارد حيات ( ( 598 ) ) مرغ كاو ناخورده است آب زلال اندر آب شور دارد پرّ وبال ( ( 599 ) ) جز به ضد ، ضد را همىنتوان شناخت چون ببيند زخم بشناسد نواخت ( ( 600 ) ) لاجرم دنيا مقدم آمدست تا بدانى قدر اقليم الست ( ( 601 ) ) چون ازين جا وا رهى آنجا روى در شكر خانهء ابد شاكر شوى ( ( 602 ) ) گويى آنجا خاك را مىبيختم زين جهانِ پاك مىبگريختم گشته بودم قانع از گنجى به مار شادمان بودم ز گلزارى به خار ( ( 603 ) ) اى دريغا پيش از اين بودى اجل تا عذابم كم بدى اندر وجل < / شعر >
245
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 245