responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 220


آخر دروغ برون ذاتى را مىتوان امكان پذير ودر فريب دادن مردم خلاصه وتفسير كرد ، اما دروغ به خويشتن آن هم نه به شكل يك جملهء لفظى خلاف واقع مانند اين كه من سه چشم دارم ، بلكه به قول جلال الدين : قطرات خون دل را به صورت قطرات اشك در آوردن وآن را به طور مستقيم يا به وسيلهء سخن ونظم ونثر در صفحه‌اى مانند طبق اخلاص نهادن وآن گاه از برداشتن كوچكترين قدم در راه تقليل همان ناگوارى كه خون از مژگانش سرازير كرده است ، امتناع ورزيدن اين علامت تعجب را كه در آخر جمله نوشتم به منزلهء قطره‌اى از درياى بىكران شگفتى است كه جهان هستى را در بارهء تناقض كارى آدميان در خود فرو برده است .
تفسير ابيات سگى در حال جان كندن بود ، صاحبش بر بالينش نشسته واشكهاى سوزان بر رخساره اش فرو مىريخت ، در نهايت اندوه ناله مىكرد وفرياد بر مىآورد كه چه كنم وپس از تو چسان زندگى كنم ؟ شخصى از آنجا عبور مىكرد ، پرسيد اين گريه ونوحه وزارى تو براى كيست ؟ آن عرب در پاسخش گفت : از تمام مال دنيا سگى نيك خو داشتم كه اينك در ميان راه در حال مرگ است . سگى بسيار سودمند بود ، روز براى من شكار مىگرفت وشب پاسبانم بود ، او سگ نبود ، بلكه شير نرى بود :
< شعر > تيز چشم وخصم گير ودزد ران نيك خو وبا وفا ومهربان < / شعر > آن شخص پرسيد ، چرا مىميرد ؟ آيا زخمى خورده است ؟ در پاسخش گفت : نه ، بلكه گرسنگى اين سگ را بىچاره كرده است . آن شخص گفت : بر اين رنج وبيمارى سگ شكيبا باش ، زيرا خدا از فضل خود پاداشى به شكيبايان عنايت خواهد كرد . سپس به صاحب سگ گفت : كه اى آزاد مرد اين انبان پر كه بر پشت بسته‌اى چيست ؟ جواب داد ، نان وزاد توشهء من است كه براى حفظ قدرت بدنم آن را حمل مىكنم .
آن شخص گفت : پس چرا قطعه‌اى از اين نان را به سگ نمىدهى تا گرفتار

220

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 220
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست