نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 212
آتش نما فرياد مىزند كه اى مردم گيج وگول ، من آتش نيستم من آب گواراى مقبولم كه در سطح طبيعت نمايش آتشين دارم . اى موجود بىنظير كه انسانت ناميدهاند ، در اين كارگاه هستى چشم بندى براه انداختهاند تا تو را بيازمايند ، از من نگريزيد واز امواج لطف شعله نمايم نهراسيد . اى خليل وفرزند خليل در اين دستگاه پر ز اسرار ، آتش ودودى وجود ندارد . اين شعله ها وزبانه ها كه مىبينى سحر وفريب كارى نمرود هوا وهواس وپديده هاى خوش آيند دنياى دار الغرور است . اگر تو مانند ابراهيم خليل برازنده وفرزانهاى بايد بدانى كه همين آتش براى تو آب است وتو پروانه اش . جان پاك پروانه نمى از آن حيات را دارد كه مىگويد اى كاش صد هزاران بال وپر داشتم وبه كورى چشم ودل نامحرمان در شعله هاى اين آتش خاكسترش مىساختم . در آن هنگام كه در ميان امواج شعله هاى آتش فرو مىروم انسان نادان بر من دل سوزى مىكند ونمىداند كه من از روى دانشى كه دارم بر او ترحم مىآورم ، مخصوصاً اين آتش كه جان آبهاست وما دور اين آب مىگرديم ، به عكس كار پروانه كه به دور آتش مىگردد . پروانه نورى مىبيند ودر آتش مىرود دل آدمى آتشى مىبيند ودر نور فرو مىرود . اين است كارى كه پروردگار بزرگ در اين كارگاه هستى براه انداخته است تا خليل وخليل صفتان را در پهنهء وجود بنماياند . آرى < شعر > ( ( 445 ) ) آتشى را شكل آبى داده اند واندر آتش چشمهاى بگشاده اند < / شعر > ساحران اين فن را دارند كه كاسهاى پر از برنج را در ديدگاه مردم به كرم مبدل مىسازند وخانه را پر از كژ دم مىنمايند ، در صورتى كه كژ دمى وجود ندارد ، بلكه اين كار سحر وجادو است كه حقيقت را دگرگون مىنمايد حال كه جادو اين گونه نمايشهاى ضد واقع بروز مىدهد ، داستان سحر وجادو آفرين چه خواهد بود . خلاصه از ضد نمايى كارگاه يزدان پاك ، كاروان در كاروان از اين مردم در افسون وافسانه ها فرو رفتهاند . از سحر حلال الهى است كه گروه
212
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 212