نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 203
اكنون اگر به تو بگويم كه تو هيچ چيز وهيچ كسى را شكار نكردى ، بلكه تمام نيروى حياتى خود را در شكار كردن خود مستهلك ساختهاى سخنى به گزاف نگفتهام . اگر تو خود را شكار نكردهاى چرا در ميان ديوارهاى پولادين خواسته هاى اشباع نشده ات محبوس وزندانى گشتهاى ؟ آيا به تصور انسان عاقل صاحب دامى مانند ما خطور مىكند كه از روى حماقت لحظات عمر گران بهايش را در شكار كردن خود سپرى كند ؟ اين شكارگرى را كه عاميان در پيش گرفتهاند مانند شكار خوك پليد است كه براى به دست آوردنش رنجها مىكشند وآزارها تحمل مىكنند ولى كمترين لقمهء حلال در آن نمىيابند . اما من سراغ صيدى را به شما خواهم داد كه ارزش شكار آن ما فوق همهء ارزشهاست . مىدانيد اين چه شكارى است ؟ اين عشق است ولى اين شكار اسرار آميز در دام كسى نمىگنجد . عشق خود صياد شگفت انگيزى است كه اگر دنبالش روى او تو را شكار خواهد كرد ودام را از دست تو گرفته تو را به دام خود خواهد كشيد . من لحظاتى چند زمزمه ى عشق را كه آرام آرام در پيرامون من طنين مىانداخت شنيده ام ، او يك جملهء بسيار زيبا وحقيقت ابدى را به گوشم خوانده است كه در اين زندگانى صيد شدن بهتر از صيادى است . اين اندازه به خود مبال ، آفتاب مباش ذره بودن خود را در قلمرو هستى بپذير كه آفتابهاى بىكران طبيعت از تو روشنايىها بگيرند . تو بيا بر بارگاهم ساكن باش ودعواى شمع بودن را كنار بگذار وپروانهء شمع فروزان حقيقت باش . باشد كه طعم زندگى را بچشى ودر بندگى ظاهرى سلطنتهاى واقعى را به دست بياورى : كار اين جهان بس عجيب است ، زيرا همواره نعل باژگونه مىزند واسراى بىنواى تخت وديهيم را سرور مىنامد .
203
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 203