نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 194
هرگز گمان نكنيد كه معناى صوفى عبارت است از لباس پشمينه ودوخت ودوز وافكار نابكارانه ، بلكه صوفى واقعى كسى است كه تمام لحظات عمرش در جستجوى صفا وصفوت مىگذرد . آرى به اشتياق آن صفا ونام نيك دست به رنگها بردن مانعى ندارد ولى بايد بدانيد كه اين مقدمه راهى است براى وصول به مقصد اعلاى صفا وكمال ، چونان گربه كه با استشمام بوى نان به سوى خود نان مىرود . اى جويندهء مشتاق عشق حقيقى پيك امين مقصدى است كه تو جوياى آن هستى ، مگر يعقوب نبود كه با بوى پيراهن يوسف بينايى خود را به دست آورد . اين خيالات دور باش غيرت ومناعت سرا پردهء جمال مطلق را اعلام مىدارد وبدين سان بهر جويندهاى كه راهرو ديار جلال وجمال ابدى است راه را مىبندد ونمىگذارد هر بىدست وپاى كوته فكرى به آن سرا پرده راه بيابد ، مگر آن اشخاص تيز گوش وتيز هوش كه از سپاه پيروزىها مىجوشند واز طوفان خيالات بر مىجهند . فى المناجاة < شعر > اى قديم راز دان ذو المنن در ره تو عاجزيم وممتحن ( ( 371 ) ) اين دل سرگشته را تدبير بخش وين كمانهاى دو تو را تير بخش ( ( 372 ) ) جرعهاى بر ريختى زان خفته جام بر زمين خاك من كأس الكرام ( 1 ) ( ( 373 ) ) جست بر زلف ورخ از جرعه ش نشان خاك را شاهان همىليسند از آن ( ( 374 ) ) جرعهء حسن است كاين خاك است خوش كه به صد رو روز وشب مىليسىاش ( ( 375 ) ) جرعه خاك آميز چون مجنون كند مر شما را صاف او تا چون كند ( ( 376 ) ) هر كس پيش كلوخى جامه چاك كان كلوخ از حسن آمد جرعه ناك < / شعر >
( 1 ) اشاره به بيت معروف است : شربنا واهرقنا الى الارض جرعة * وللارض من كاس الكرام نصيب ( نوشيديم وجرعهاى از آن را به زمين ريختيم ، زيرا از پياله رادمردان نصيبى از آن زمين است . ) .
194
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 194