نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 139
< فهرس الموضوعات > آيه < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > تفسير ابيات < / فهرس الموضوعات > < شعر > ( ( 116 ) ) او به جد مىشست آن احداث را خاص ز امر حق نه تقليد وريا ( ( 117 ) ) كه دلش مىگفت كاين را تو بشو كاندر اينجا هست حكمت تو به تو < / شعر > آيه « وما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ » 21 : 107 ( 1 ) ( وما تو را نفرستاديم مگر رحمتى براى عالميان ) « لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ 15 : 72 » ( 2 ) ( سوگند به زندگى ( يا جان ) تو كه آنان در مستى خود گيج وگم راهند ) . تفسير ابيات پيامبر اكرم صبحگاه آمد ودر را باز كرد ، وخود پشت در پنهان شد تا آن مبتلاى بىچاره شرمگين نگردد واز خانه با دلى آرام بدون اين كه باز كنندهء در را ببيند بيرون برود ، من نمىدانم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در پشت چيزى مخفى شد يا دامن خدايى ديدگان او را از پيامبر صلى الله عليه وآله پوشانيد . آرى كارى صبغة الله اين است كه پردهء بىچون بر چشمان ناظران مىزند تا خصم خود را در پهلوى خود نبينند . بلى ، قدرت قادر مطلق خيلى بيش از اينهاست . پيامبر سر گذشت شب آن كافر را مىديد ، ولى فرمان الهى مانع از آن بود كه پيش از بروز آن كار رسوا كننده در را باز كند اين حكمت الهى بود كه آن كافر خود را در آن حال كثيف ببيند . در اين داستان ظاهر كار پيامبر عداوت مىنمايد ولى : < شعر > ( ( 106 ) ) بس عداوتها كه آن يارى بود بس خرابىها كه معمارى بود < / شعر > وقتى كه كافر در باز شده را ديد ، به آرامى از كمين برجست وبيرون رفت . يك فضول نادان همان رختخواب پر از كثافت را از روى عمد به نزد پيامبر آورد : < شعر > ( ( 108 ) ) كاين چنين كرده است مهمانت ببين خندهاى زد رحمة للعالمين < / شعر > فرمود : برويد ووسائل شستشو را بياوريد تا با دست خودم اين رختخواب