responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 136


وبىمثل ، چون خيلى چاق وفربه بود ، كسى او را به مهمانى نپذيرفت ومانند درد كه در ته جام مىماند در مسجد باقى ماند .
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مهمانى آن شخص را خود به عهده گرفت وبه خانه برد پيامبر هفت بز شير ده در خانه براى استفاده از لبنياتشان داشت . آن مهمان كه به نام ، ابو قحط اعوج بن غز شايسته بود ، تمام فراورده آن هفت بز را خورده خانوادهء پيامبر كه همگى سهمى در آن محصول داشتند ، خشم آلود شدند . معدهء آن طبلى خوار كه قسمت هيجده نفر را خورده بود مانند طبل پر باد بر آمد . موقع خواب رسيد ورفت در جايگاه خواب سر ببالش نهاد ويكى از خدمتگاران كه از پر خورى او خشم آگين شده بود در را بست وزنجير در را از بيرون قفل كرد ورفت ، از نيمه شب ، درد شكم تا صبحگاه آن كافر را ناراحت كرد ، لذا از رخت خويش برخاسته به طرف در رفت ، ولى در را بسته ديد ، هر چاره‌اى كه به نظرش مىآمد بكار انداخت ، ولى خدمت گار در را آن طور نبسته بود كه چاره سازيهاى او كارى صورت بدهد .
تقاضاى بيرون رفتن شديدتر مىشد وبه تحير او مىافزود ودرد او را بىدرمان مىساخت ، بالاخره چارهء كه به نظرش رسيد اين بود كه بر گشت ودوباره در همان رختخواب بهر وضعى بود به خواب فرو رفت ودر عالم خواب ويرانه‌اى ديد كه در آن نشسته است ، او چرا در خواب ويرانه مىبيند ؟ :
< شعر > ( ( 88 ) ) زان كه ويرانه بد اندر خاطرش شد به خواب اندر همان جا منظرش < / شعر > هنگامى كه خود را در ويرانهء خالى ديد با احتياجى كه داشت خود را تخليه كرد وبا احساس آسايش از خواب بيدار ورختخواب را كثيف وآلوده ديد اضطرابى ديوانه وار سراسر وجودش را گرفت ، اندرونش از آن رسوايى به خروش آمده بود . با خود گفت : آن خوابى كه من رفتم بدتر از بيدارىام بوده است :
< شعر > كه خورم زان سان وزين سان مىريم < / شعر > آن گاه :
< شعر > ( ( 93 ) ) بانگ مىزد وا ثبورا وا ثبور آن چنانكه كافران روز نشور < / شعر >

136

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 136
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست