نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 630
جان شده است ، لا جرم هر قوّتى از وى چنان كه آن يك قوت جان بر همه مشتمل گشته است و هيچ عضوى به صفتى مخصوص نمانده . و الله المؤيّد . < شعر > و منّي على افرادها كلّ ذرة جوامع أفعال الجوارح أحصت < / شعر > و از من و تن من هر ذره على الانفراد ، مر جملهء افعال همه جوارح را بر مىشمرد ، اعني اظهار مىكند ، چنان كه گرفتن دست را و رفتن پاى را و گفتن زبان را و مانند آن هر ذره اى از اجزاى اين تن من اظهار مىكند به حكم اين سرايت جمعيّت مذكور در هر ذره اى از ذرات وجود من ، و به رنگ اشتمالى كه در آن حضرت احديّت جمع ، ثابت است چنان كه فرمود : « فلفظ و كلَّي بي لسان محدّث » إلى آخر الأبيات . منصبغ شدن هر ذره اى از وجود من ، و در اين بيت و امثال اين چند بيت ديگر در اين قصيده ، هر چند لفظا اضمار قبل الذكر واقع است ، و ليكن من حيث المعنى و الأصل ، ضمير در تقدير تأخير است و اين جايز است عند عدم الضرورة ، چنان كه « في داره زيد » و « ضرب غلامه عمرو » با آن كه عند الضرورة لفظا و معنى هم سايغ است ، چنان كه « جزا ربّه عنّي عدي بن حاتم » . < شعر > يناجي و يصغى و عن شهود مصرّف بمجموعه في الحال عن يد قدرة < / شعر > هر ذره اى از من مناجات مىكند و اصغاى مناجات خود مىكند از سر حضور و ديدن آن ذره مر تصرّف دهندهء خودش را ، به مجموع تصرّف من در اين حال خودش از سر قدرت و مكنتى كه به آن تصريف مر آن ذره را حاصل آمده است . يعنى : هر ذره اى از اين وجود من مر حضرت جمعيّت ذات را مشاهده مىكند كه حكم سرايتش در او ظاهر است و به آن سرايت مر آن ذره را تصرف بخشنده است ، در حال خودش به مجموع تصرّف ، چون مناجات و اصغا و مانند آن از سر دست قدرتى كه به آن سرايت و تصريف مضاف به او مر آن ذره را حاصل آمده است كه به آن قدرت مجموع تصرّف از آن يك ذره ظاهر مىشود . < شعر > فأتلو علوم العالمين بلفظة و أجلو عليّ العالمين بلحظة < / شعر > پس به حكم آن سرايت جمعيّت و تصريف او علوم همهء علماى اولين
630
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 630