نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 631
إسم الكتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 773)
و آخرين را ، به يك لفظ مىخوانم و به يك چشم زدن همهء عالم و عالميان را بر خود جلوه مىكنم و در مىيابم ، چه به حكم سرايت آن جمعيت در هر ذره اى از من در هر لفظ من ، مجموع ألفاظ و در هر لحظه من همگى الحاظ ، ثابت و حاصل مىباشد ، و چون ازمنه و امكنه توابع و جزئيات آن حضرت جمعيّت و كلَّيت اويند ، و هر ذره اى از من بدان حضرت تحقّق يافته است ، لا جرم در هر لمحه اى و خطوه اى كه از من صدور يابد ، مجموع ازمنه و امكنه ، مندرج و ثابت باشد ، تا در لمحه اى و لفظه اى همهء علوم و عالميان را مىبينم و مىگويم . < شعر > و أسمع اصوات الدّعاة و سائر اللَّغات بوقت دون مقدار لمحة [1] < / شعر > و در زمانى كه مقدار او كم از مقدار چشم بر هم زدني باشد ، آواز همهء خوانندگان و جميع لغتها را مىشنوم و مقصود همه را از آن آوازها و لغتها فهم مىكنم ، چه همهء لغتها به نزد من يكسان است ، و همه آوازهاى دور و نزديك پيش من حاضر است . < شعر > و احضر ما قد عزّ للبعد حمله و لم يرتدد طرفي إليّ بغمضة < / شعر > و حاضر مىگردانم در حالى و زمانى كه حدقهء ديدهء من به يك فرو خوابانيدن و بر هم نهادن چشم برنگردد ، هر چيزى را كه حمل و ثقل آن في نفس الأمر از غايت ثقل آن و دورى مسافت نايافت و دشوار مىباشد ، يعنى چون به حكم تحقّق هر ذره اى از من به حقيقت آن جمعيّت زمان و مكان محكوم و محاط منند ، پس اگر چيزى كه به نسبت با محكومان زمان و مكان ، اظهار آن ممتنع نمايد ، پيش من سخت آسان باشد ، چنان كه نقل عرش بلقيس در كم از لمحه اى با بعد مسافت ، خواه ناقل جبرئيل باش گو و خواه آصف بن برخيا . < شعر > و انشق أرواح الجنان و عرف ما يصافح أذيال الرّياح بنسمة [2] < / شعر > و به يك بوييدن ، استنشاق مىكنم به حكم آن سرايت جمعيّت ، مجموع
[1] الدّعاة جمع الداع : المؤذن او الذي يدعو الى اعتناق دين أو مذهب او غيرهما . [2] العرف : الرائحة الطَّيبة . يصافح : اى يضع صفح كفّه ، اى وجهها في صفح كفّه كما يفعل عند التسليم .
631
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 631