نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 494
< شعر > فعنّي على النّفس العقود تحكَّمت و منّي على الحسّ الحدود أقيمت [1] < / شعر > پس عقود عهود ، از عهد * ( أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ ) * [2] فما فوقه من المواثيق ، از باطن من به ظاهر نفس من تعدّى كرد ، و بر نفس من محكم و ثابت شد ، و بندنده و قبول كننده غير ظاهر و باطن ذات يگانهء من نبود ، و حكم امر باطن و جمعيّت خودم را كه * ( أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ) * [3] عبارت از آن است ، به ظاهر نفس خودم كه مدبّر و مقيّد عالم أجسام است ، قبول كردم و از عهدهء آن تمام بيرون آمدم ، و حدود و احكام شرعي نيز ، از اوامر و نواهى و غير آن ، بر اين ظاهر حسّ و قواى بدنى خودم كه نفس مدبّر ايشان است ، هم از حضرت باطن و جمعيّت خودم قائم كردم ، تا ضابط حكم وحدت و عدالت باشد در اين صور كثرت هيئات و حركات و سكنات جسمانى ، چه احكام شرعي ميزان وحدت و عدالتند در اين عالم حسّ و محسوسات تا احكام كثرت حكم وحدت و عدالت را كه صورت وحدت است به يكبارگى مغلوب و مستهلك نگرداند ، چنان كه به نسبت با كفّار گردانيده است ، و از وحدت و عالمشان او محجوب كرده به كلَّى ، أعاذنا الله من ذلك . و تحقيق كيفيّت آن كه ، احكام شرعي موازين حكم وحدت و عدالتند ، در ديباچه كرده شده است ، و بعد از اين نيز روشنتر گفته آيد . < شعر > و قد جاءني منّي رسول عليه ما عنتّ عزيز بي حريص لرأفة [4] < / شعر > و چون اين عالم به جميع أجناسه و أنواعه و اشخاصه ، جز صورت تفصيلى و حقيقت محمدى نيست كه من كه ناظمم ، ترجمان اويم ، و آن صورت محمدى كه نبوت و رسالت به وى مضاف بود ، با آن كه جزئى و حصّه اى بود از اين عالم و مع ذلك صورت كلَّى و اجمال آن حقيقت بود ، پس تحقيق و تقرير
[1] العقود ، جمع العقد : يريد عقد العهود و الوصايا و الرّسوم . [2] الأعراف ( 7 ) آيهء 172 . [3] المائدة ( 5 ) آيهء 1 . [4] عنت : وقعت في المشقّة .
494
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 494