نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 493
شخصى انسانى خودم بالا مىروم ، وحدت حقيقى مىبينم ، در عين كثرت نسبى معنوى حقايق و شئون ذات خودم ، و اگر به زير در عموم احكام شرع سير مىكنم ، وحدت معنوى مىبينم كه عدالت صورت اوست در عموم صور و احكام شريعت و كثرت صورتى آن ثابت و سارى ، و حاصل اين هر دو مشاهده ، يكى بيش نيست . < شعر > و لم أله باللاهوت عن حكم مظهري و لم انس بالنّاسوت مظهر حكمتي < / شعر > و اگر در عالم وحدت الهيّت سير مىكنم و به آن متلبّس مىباشم ، به آن الهيّت و حكم وحدت او از حكم صورت و خلقيّت اين مظهر عنصرى انسانى خودم و اجراى احكام و اوامر و نواهى شرعي كه به اين صورت و مظهر متعلَّق است ، بىخبر و غافل و مشغول و عاطل نيستم ، و از عهدهء همه ، ظاهرا و باطنا ، بيرون مىآيم و اگر در عالم ناسوتى طبيعت ، مباشر احكام و آثار و حظوظ و لذّات طبيعى مىباشم ، سرّ سرايت وحدت الهيّت را كه مظهر حكمت هر صورتى و لذتى است در اين عالم طبيعت ، فراموش نمىكنم و از او غايب نمىشوم و از مشاهدهء آن حكمت و واضع و مظهر او برخوردارى مىيابم . دليل بر اين معنى آن است كه مصطفى - صلَّى الله عليه و سلَّم - در جامهء خواب برهنه با عايشه - رضي الله عنها - خفته ، جبرئيل مىآمد و وحى ادا مىكرد ، با عايشه مىفرمود كه : « يا حميراء ، هذا جبرئيل يسلَّم عليك » . استعمال لفظ لاهوت و ناسوت ، در شريعت نيامده است و در اصل ، اين دو لفظ از نصارا منقول است كه از لاهوت سرّ الهيّت و از ناسوت سرّ طبيعت خواستهاند ، و گفته كه : « لاهوت به كليّته كما هو ، به ناسوت متلبّس شد » و به اين حصر و تقييد ، كافر و ملعون شدهاند - خذلهم الله - . و اين دو لفظ را بعضى اوليا در مقام تلوين ، استعمال كردهاند ، و لا مشاحّة [1] في الألفاظ .