نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 483
آمده باشند و توفيت حق و اماتت جان وى مىكنند . المكروب هاهنا ، اما من قولهم كربه الغمّ : إذا اشتدّ عليه ، و اما من قولهم كربت القيد عليه : إذا ضيّقته . يعنى : اين كه من در حال سماع و وجد ، خود كربى و شدت اندوهى در خود مىيابم ، به جهت آن كه اين وجود مضاف در مراتب از حضرت اطلاق خودش آگاهى مىيابد و قصد توجه و وصول بدان حضرت مىكند ، قيود و مجاذبات احكام مظاهر مزاجى و نفسانيش از تحقيق آن توجه و وصول ، مانع مىآيند و از آن سبب كربى و شدتى از آن عدم تمكَّنش از توجه و وصول به وى قائم مىشود و به آن صفت بر من پيدا مىآيد ، اكنون اين حال من مشابه حال آن كسى است كه در وقت نزع و سكرات مرگ ، أرواح ملائكه كه موكلند بر قبض روح او ، بر وى پيدا مىشوند و به حكم مناسبت لذات عالم برزخ و آخرت را اگر سعيد باشد ، بر او عرضه كنند و الا لذات و راحات دنيوى و آلام و تبعات آن را ، پيش او مصوّر گردانند ، تا نفس او را به كمالات يا به لذّات هم به جنبهء أعلى و هم به جانب سفلى و قواى جسمانى كه اين لذات و كمالات به ايشان اكتساب كرده است ، ميلى و تشوّقى حاصل مىآيد و قواى طبيعى كه ثبات و حيات ايشان به وى أعنى نفس ، متعلق بود و تحقيق بعضى كمالات يا لذات او به ايشان باز بسته ، چنگ در وى مىزنند ، و او را گاه به سوى عالم بالا و لحوق به ملأ أعلى ميل قوى مىشود ، و گاه به مدد قوا و اعضا و نيّات در دنيا ، التفات قوّت مىگيرد و تجاذبى و كشاكشى در آن ميان واقع مىشود ، و از عدم وصول به مطلوب و لحوق به مقصود و محبوبش كربى و شدت اندوهى در او پيدا مىآيد ، سعيدا او شقيّا . < شعر > فواجد كرب في سياق لفرقة كمكروب وجد لاشتياق لرفقة [1] < / شعر > پس اين يابندهء شدت و تنگى اندوه ، از جهت مفارقت ميان جان و تن ، در وقت راندن مرگ طبيعى به سوى او ، راست بىهيچ تفاوتى ، همچون آن
[1] السّياق : الشروع في نزع الرّوح و يقال بالفارسية : - شروع به جان كندن - .
483
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 483