نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 470
به نور « فبي يعقل » منوّرند ، در عين آن معنى مر حضرت ذات يگانهء معشوق را دريافتند و او را ديدند و از او شنيدند . پس وهم كه يكى از قواى باطنى است از جهت آن با نفس به جميع قواها و اجزائها ، آن مدرك روح را فهم تواند كردن آن حضرت را كه از آن معنى دريافته بود ، به صورتى از صور مثالى ، چنان منوّر گردانيد كه قوّت فهم نفس پنداشت كه حضرت ذات يگانهء معشوقى نديم و همنشين او است ، پس مثالى كه از حسن معشوقى و حزن عاشقى به واسطهء نظر و سمع در نفس و روح ، حاصل آمد ، مطابق يك ديگر بودند ، و ذلك المدعا ، پس جملهء قوا و اجزاى من در وجد آمدند و طربناك شدند و در سماع و رقص آمدند ، چنان كه أبيات آينده ، به آن ناطق است ، اكنون اين بيت إذا لاح ( إلى آخره ) ، شرط است و بيت آينده جواب شرط است ، و الله المرشد . < شعر > يشاهدها فكري بطرف تخيّلي و يسمعها ذكرى بمسمع فطنتي [1] < / شعر > در آن معنى حسن و معشوقى كه از صورتى تابنده است و معنى حزن عاشقى كه از صوت قرآنى زاينده ، مشاهده مىكند ، حضرت معشوقى را قوّت فكر من به چشم تخيّل و تصوّر و مىشنود معنى آن صوت را از حضرت معشوق ، قوت ذكر من به گوش فطنت ، أعنى سرعت ادراك من ، مشاهده را به فكر و سماع را به ذكر ، از آن اضافت كرد كه در رؤيت و مشاهده ، نقل و حركت و تركيب معنوى به صورت انطباع مثالى مرئى در عين رائى حاصل است و عمل فكر ، نقل و تركيب مقدمات است ، لا جرم به اين مناسبت به آنش اضافت كرد . و اما خاصيّت و عمل سمع ، حفظ و وعى مسموع است ، و مراد از ذكر ، قوّت ذاكره است كه حافظه اش مىخوانند ، و كار او نيز حفظ و وعى است . از اين جهت ، ميان ايشان مناسبت است ، و چون جمع ميان مشاهده و سماع ، جز در صورتى مثالى نمىتواند بود