نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 251
إسم الكتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 773)
الشين : العيب . و المين : الكذب . مىگويد : كه به حكم آن كه اين نفس تو در ميانهء راه عشق به تمنّاهاى خودش از حقيقت عشق و غايت او در پوشش و حجاب است و مىپندارد : « كين كار به آرزو همى آيد راست » اكنون اين پندار و محجوبى و پوشش نفس از غايت عشق مر نفس ترا بفريفت و غير حق را به صورت حق بر نظر تو جلوه كرد ، و خودش را به تو در صورت من كه معشوقم باز نمود ، تا گفتى آن چه گفتى از دعاوى مذكور ، و به آن چه گفتى از دعويها و سخنهاى مزوّق و تقريرهاى نامحقّق و نشان دادن از خصايص عشق مطلق ، اين عيب دروغ خود را كه دعوى صدق است در سلوك راه عشق حقيقى ، مىپوشانى و خود را به اين دروغ از نهايت عشق ، محجوب مىگردانى . < شعر > و في أنفس الأوطار أمسيت طامعا بنفس تعدّت طورها فتعدّت < / شعر > تعدّت الأول ، بمعنى جاوزت ، و الثاني بمعنى ظلمت و جازت . و الأوطار ، جمع وطر ، و هو : الحاجة . و الطور : الحد ، و منه ما ورد [1] في الأثر « رحم الله امرأ عرف قدره و لم يتعدّ طوره » أي لم يتجاوز حدّه . مىگويد : كه چون نفس تو هنوز در ميان راه عشق با حظوظ و تمنّاهاى خودش ايستاده است ، يك قدم از خود و هواى خودش پيش نانهاده ، به قول زور و دعوى دروغ تحقق به عشق حقيقى پيش آمده است ، و به اين واسطه در عشق از حدّ و غايتى كه به فعل و قدم به آن جا واقف است ، به نظر و دعوى و دم مجاوزت كرده ، و به اين مجاوزت بر خودش ظلم كرده است . پس تو به چنين نفسى كه به اين رذايل دعوى به دروغ و ظلم محجوبى گرفتار است ، طامع گشته اى در نفيسترين حاجتها و اميدها و آن عشق حقيقى و وصل من است ، ببين كه حال
[1] هذه الرواية مروية عن على بن ابى طالب - عليهما السلام - و مذكورة في كتب أصحابنا الامامية - كثّرهم الله - .
251
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 251