نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 247
< شعر > و أهلي في دين الهوى أهله و قد رضوا لي عاري و استطابوا فضيحتي < / شعر > و خويش و قبيله و اهل و آل من در دين و ملَّت عشق ، اهل عشق و عاشقانند كه حال ايشان آن است كه راضى شدهاند به اين عيب عاشقى و عار رسوايى ، و بى باكى من و اين فضيحت و شهرت من به عشق ، ايشان را خوش مىآيد و آن را لذيذ مىشمرند و كمال من در اين بى باكى و بى التفاتى به اغيار مىدانند . < شعر > فمن شاء فليغضب سواك فلا أذى إذا رضيت عنّي كرام عشيرتي < / شعر > پس هر كه خواهد گو به اين رسوايى عاشقى و خلاعت ، از من خشم مىگير ، جز حضرت تو كه معشوقى كه مرا از آن خشم ايشان هيچ گزندى نيست ، چون كه كرام عشيرت و بزرگان قبيلهء من كه كبّار مشايخ و علماى راسخند و محققان اهل ملامت ، از من به اين فضيحت عاشقى راضىاند . پس چون هر چه از اين نوع خلاعت و رسوايى كه از من صادر مىشود ، آن مقتضاى رضاى حضرت تو كه معشوقى و اولياى عالم راسخ تو باشد ، كمال خود را من در آن مىبينم ، لا جرم اگر آن چيز در نظر زهّاد و مترسمان ، نقصان نمايد و مرا بر آن مذمّت و تقريع كنند ، مرا از آن چه زيان ؟ چه مطمح نظر من جز تو و مقتضيات عشق تو نيست . < شعر > و ان فتن النسّاك بعض محاسن لديك فكلّ منك موضع فتنتي [1] < / شعر > و اگر چنان كه مر اين زهّاد و عبّاد را بعضى از اوصاف جمال و كمال كه به حضرت جمعيت تست ، در فتنه انداخته است تا ترك بعضى حظوظ و لذّات عاجل از براى آن كردهاند ، به نزد من بارى چنان است كه همگى اوصاف تو جاى آن است كه مرا در فتنه اندازند و از جهت تخلَّق و تحقق به هر يكى ، همه نامراديها برخود گيرم ، زيرا كه بر اين زهّاد و عبّاد ، يا صفت رغبت غالب مىباشد يا صفت رهبت . اما اهل رغبت را ميل به صفت هدايت و كرم و فضل و انعام تست ، و از اين محاسن تو چون اثرى در خود مىيابند ، آن را مناسب حال خود مىشمرند