نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 244
دويى عاشق و معشوق است و از جهت عزّت تو كه معشوقى ، ذلَّت و خوارى من ، در اين عشق نيكو و پسنديده آمد . النهى : جمع نهيه بضمّ النون و هي العقل ، لأنّه ينهى عن الفحشاء و يمنع الطبيعة عن الاسترسال ، مأخوذ من النهى بفتح النون و كسرها ، و هو الغدير الذي يمنع الماء عن الجري . و تناهي الماء إذا وقف و تنهية الوادي ، حيث ينتهي الماء إليه من حروفه . يعنى چون در حسن ، معنى اعتدال كه تناسب است ، ثابت است و اعتدال صورت و ظل وحدت و مزيل حكم كثرت ، چنان كه تميّز كه منبئ از كثرت است ، به وى منفى مىشود و حكم عقل تصرّف و تمييز است ميان اشيا از خير و شرّ و حسن و قبح و لطافت و كثافت . پس هر كجا حكم تمييز در حكم وحدت پوشيده شود ، عقل را آن جا تمكَّن از تصرّف و استقلال كم گردد و اسيرى را معنى اين است . لا جرم از اين جهت هر كجا حسن تمام ظاهر شود ، عقل آن جا أسير و بى تصرف ماند ، و آن حسن به آن صورت عدالت ، لا بدّ به معنى وحدت كه در عشق است دلالت كند ، و چون يكى از مقتضيات عشق ، تن در دادن عاشق است به آن كه او را هيچ حكمى و اثرى و وصفى ممّا به الممايزة نماند تا آن گاه به معشوق متّصل و متحد تواند شد و اين تن در دادن عاشق به اين بى حكمى و بى وصفى ، كه ذلت عبارت از آن است ، از جهت آن لازم مىافتد كه حضرت معشوق چنان منيع الحمى و يگانه است كه تا از خود و صفات خودش كه مثبت حكم دويى و ممايزتند ، به كلَّى بدر نيايد ، و به اين ذلَّت رضا ندهد ، او را با حضرت معشوق كه يگانه است هيچ نسبت نباشد و به عدم نسبت ، به وى اتصال نتوان يافت ، لا جرم براى طلب تحقّق به وصل معشوق و جهت عزّت او ، اين ذلت پيش من كه عاشقم نيكو و خوش آينده مىنمايد ، و به آن به كلَّى رضا دادهام ، و ذلك معنى قوله : « حسنت فيه لعزّك ذلَّتي » . < شعر > و معنى وراء الحسن فيك شهدته به دقّ عن ادراك عين بصيرتى [1] < / شعر >