نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 241
إسم الكتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 773)
از آثار امواج آن بحر بىمنتهاى كمال ذاتى استمداد نور و ظهور مىكند ، و اين صورت مزاجى عنصرى انسانى كه صورت و سايه و آيينهء اين حضرت جمعيت مذكور است و مزاج او اقوم و اعدل ديگر امزجهء أجناس و انواع عالم است ، و در كمال جمعيت و وحدت مضاهى او به حكم نصّ « إنّ الله خلق آدم على صورته » در استواى خلقت و ظهور به صورت و صفت كمال و وقوع در حاقّ اعتدال هم مدد از آن كمال ذاتى و اثر سرايت عام او مىيابد . و فايدهء آن كه وصف كمال گفت نه نعت كمال ، آن است كه وصف امر ثبوتى است و نعت امر عارضى ، و كمال مر آن حضرت را اصلى است نه عارضى ، بل منبع همهء كمالات اوست . و فيك از آن گفت ، كه حرف في كه مر ظرفيت راست ، منبئ از بطون است و آن كمال ذاتى ، باطن آن حضرت است . < شعر > و نعت جلال منك يعذب دونه عذابي و تحلو عنده لي قتلتي < / شعر > و سوگند به نعت جلال و هيبت از حضرت تو ، كه خوشگوار مىآيد مرا به نزد آن نعت و ظهور او از تو عذاب و الم من و شيرين مىنمايد پيش ظهور او از تو كشته شدن من . ببايد دانست كه آن چه ظاهر و متجلَّى مىشود در مراتب وجود ، [ يكى ] بيش نيست من حيث ظاهره و باطنه كه اثر ظاهرش بر عالم مثال و حس و محسوسات غالب و ظاهر است ، و حكم باطنش در عالم غيب و أرواح قوى و پيدا ، و دايما سلطنت و اثر و غلبه مر باطن راست بر ظاهر و مر أرواح راست بر أجسام ، و عالم جسم مقهور و مغلوب عالم معنى و روح است . پس اگر چنان كه تجليى منصبغ به حكم بطون از حضرت غيب متعيّن مىشود ، قابل او جز قلبى متحصّل از احكام قواى روحانى سالك نمىباشد ، بعد از آن كه روح مجردش از نفس مدبّر و احكام قواى روح كه حكم تنزيه بر ايشان غالب است ، از احكام قوا و صفات نفس و مزاح كه حكم تشبيه بر ايشان مستولى است ، همه از يك ديگر متميّز شده باشد و از اثر امتزاج و اختلاط مخلَّص گشته ،
241
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 241