نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 239
صورت آن عهد است . چه از شيخ عالم سيّدنا و قدوتنا ، صدر الدين - رضوان الله عليه - شنيدم كه روزى شيخ سعد الدين الحموي - رضوان الله عليه - در اثناى تقريرى كه در مسأله مىكرد ، فرمود كه مواثيق شش بوده است ، شيخ گفت كه من اين سخن به حضرت شيخ محيى الدين - رضي الله عنه - عرضه كردم ، او فرمود كه « كأنّه يريد الكليّات و الا فهي اكثر من ذلك » . پس بر اين معنى ، اين ميثاق الست شايد كه صورت صورت اين ميثاق سابق مذكور باشد ، بل هلمّ جراًّ . و اما لاحق عقد اين ظهور است به صورت عشق در نشآت حسّى كه بر حكم آن مواثيق گذشته لاحق گشت ، و الله المرشد . < شعر > و مطلع انوار بطلعتك التي لبهجتها [1] كلّ البدور استسرّت [1] < / شعر > يقال : استسرّ القمر ، اى طلب السرّار ليلة الثامن و العشرين و التاسع و العشرين ، و يقال له أيضا عند ذلك : انمحى و انمحق . و البدر هنا كناية عن الحقائق الكلية التي لا نور و لا ظهور لها من نفسها ، بل تقبل ان يظهر نور شمس الوجود بها و فيها . مىگويد : كه سوگند به حضرت ذات كل مطلق تو ، كه مطلع و مشرق انوار ظاهر و باطن علم و وجود است ، و به واسطهء رخسار تو كه وجود ظاهر عام مطلق است ، از آن جهت كه روى در ظهور دارد - من حيث مرتبة الالوهة - مواجه جملهء حقايق كلَّى و جزئى است ، و طالع در ايشان و پيدايى هر حقيقتى كلى ، چون حقيقت انسان كامل مثلا يا غير وى كه بدر كنايت از اوست ، به آن طلوع و مواجهه متعلق است و چون به صورت كمال پيدايى و صفت اطلاق و كلَّيّت و عدم تقيّد كه بهجت كنايت از اوست ، بر اين حقيقت كلى كه بدر كنايت از وى است ، پيدا شود و او را دريابد ، چنان كه شمس به غلبه اطلاق نوريّت خودش ، چون به بدر
[1] استسرّت : دخلت في السرار و هو آخر ليلة من الشهر القمري ، فاختفت . [1] لبههجتها - خ ل .
239
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 239