نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 228
عشق آن حضرت قدس نمىبينند ، لا جرم گاه فرياد « ما للتراب و ربّ الأرباب » بر مىآورند و گاه به نشر معايب فساد و سفك دما به آن حضرت و غير آن بر من تشنيع مىزنند و گاه به غمّازى « فلان ليس منهم ، و انّما جاء فيهم لحاجة » به هذيان غمز و وشايت مشغول مىشوند ، و هر چند به مقرعهء تقريع « هؤلاء قوم لا يشقى جليسهم » زخم مىخورند و مع ذلك ، دست از اين غمّازى باز نمىدارند و من در اين بلاى تشنيع ايشان درماندهام ، و چون آن را هم از ابتلاءات مىيابم ، لا جرم تحمّل مىكنم و به منّت تلقّى مىنمايم . < شعر > أخالف ذا في لومة عن تقى كما أخالف ذا في لومة عن تقيّة [1] < / شعر > من مخالفت اين يكى ، أعني لايم مىكنم در اين ملامت كردن و به سلوت دعوت كردنش از جهت كمال تحقق به مقام تقوى كه احتراز و مجانبت از جملهء الواث نقايص از خصايص آن است ، چنان كه مراعات و سوگند خوارى و اظهار موافقت و يارى مىكنم به آن ديگر كه واشى و نمّام است ، از جهت تحقيق مقام خوف و خشيت و قدم مدارات و مراعات اين واشى مىسپرم ، به اظهار اتّصاف به صفات تنزيهى و تخلَّق به اخلاق روحانى و اجتناب از ملابست احكام طبيعى و جسمانى . < شعر > و ما ردّ وجهي عن سبيلك هول ما لقيت و لا ضرّاء في ذاك مسّت < / شعر > مىگويد : كه چون سلوك راه عشق تو كه معشوقى ، بى قطع جملهء تعلَّقات كه دامان هر قوتى و عضوى گرفته است ، ميسّر نمىشود و قطع اين علايق موقوف است بر مقاسات شدايد بسيار و ركوب اهوال و اخطار بى شمار ، از رياضات و مجاهدات و مخالفات نفس و جز آن ، و در مقاسات هر يك از اين مخاطرات خطر فناى جان و تن است ، لا جرم چون من قدم صدق در راه عشق نهادم ، هيچ خطرى و بلايى و هولى و عنائى كه به ديدم و هيچ سختى و ضرّايى كه مرا بسود و فرسود ،
[1] في بعض النسخ : أخالف ذا ، في لومه ، و أحالف ذا فى لومه ، ضبط شده است .
228
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 228