نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 74
و ابوالحسن اشعرى شاگرد ابى على جُبّايى است كه خودش يكى از علماى معتزله است كه باز او از همان و اصل بن عطا گرفتهاست . پس اصول و معارف اسلامى اهل سنّت چه معتزلى باشند چه اشعرى بالاخره به حضرت امير ( عليه السلام ) منتهى مىشود . بعد مىگويد : اما علماى اماميه يعنى شيعه و زيديه ، اين كه ديگر واضح است كه هرچه دارند از حضرت على ( عليه السلام ) است . اين راجع به اصول و معارف . و اما راجع به علم فقه كه يكى از علوم اسلامى است مىگويد : باز ريشه علم فقه ، حضرت امير ( عليه السلام ) است ; براى اين كه فقهاى مهم اهل سنّت چهار نفرند : احمد بن حنبل يكى از آنهاست و او شاگرد شافعى است و شافعى شاگرد محمّد بن حسن شيبانى است ، محمّد بن حسن شيبانى شاگرد ابوحنيفه است و ابوحنيفه فقهش را از جعفر بن محمّد گرفتهاست و جعفر بن محمّد هم از پدرش تا مىرسد به حضرت على ( عليه السلام ) ; در نتيجه فقه احمد بن حنبل ، محمد بن ادريس شافعى و ابوحنيفه منتهى به امام صادق ( عليه السلام ) مىشود و از امام صادق ( عليه السلام ) هم به حضرت على ( عليه السلام ) ; مالك بن انس هم كه يكى ديگر از فقهاى چهارگانه اهل سنّت است شاگرد ربيعه بوده ، ربيعه هم شاگرد عِكرمه بوده ، عكرمه شاگرد عبدالله بن عبّاس ، و عبدالله بن عبّاس هم شاگرد حضرت امير ( عليه السلام ) بودهاست . پس فقه هر چهار نفر علماى اهل سنّت نيز منتهى به على ( عليه السلام ) مىشود . و اما فقه شيعه كه پيداست منتهى است به جعفر بن محمّد ( عليه السلام ) كه او هم بالاخره از حضرت على ( عليه السلام ) گرفتهاست . سپس ايشان مىگويند : در صحابه پيغمبراكرم ( صلى الله عليه وآله و سلم ) معروف بود كه دو نفر از آنها فقيهاند : يكى عمر بن خطّاب و ديگرى عبدالله بن عباس ، عبدالله بن عباس كه همه مىدانند شاگرد حضرت امير ( عليه السلام ) بوده پس فقهش از حضرت امير ( عليه السلام ) است ، و اما عمر در چندين جا اظهار كرد كه ما بدون حضرت على ( عليه السلام ) نمىتوانيم فقه اسلام را بيان كنيم ; مىگويد : هر وقت مشكلى برايش پيدا مىشد به حضرت امير ( عليه السلام )
74
نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 74