نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 285
به همه عالم احاطه دارند ، و علّت اين كه اينها روز قيامت هشت تا مىشوند براى اين است كه آن عالم كه داراى بهشت و جهنم مىباشد وسيع تر از اين عالم است . « وَالْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَكْتَافُهُمْ » ( و شانه هاى اينها با قائمه هاى عرش مناسب است . ) گويا تخت خداوند چهار پايه دارد ، حالا واقعاً تخت نيست كه خدا روى آن نشسته باشد . اين تعبير كنايه از قدرت و تسلط خداست ; بعضى از اهل سنّت مثل بعضى حنبلى ها كه نوعاً به ظواهر الفاظ قرآن عمل مىكردند ، خدا را جسم مىدانستند و مىگفتند كه قرآن مىگويد : ( الرّحمن على العرش استوى ) پس معلوم مىشود خدا تخت دارد ، به اينها مىگفتند « مُجَسِّمه » ; ولى ما خدا را جسم نمىدانيم . پس عرش خدا يعنى مركز علم و قدرت خدا كه همه عالم است . ( 1 ) « نَاكِسَةٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ » ( در مقابل عرش خدا چشمهايشان را پايين انداخته اند . ) كنايه از خضوع آنهاست ، يعنى هيچ گاه در مقابل خداوند گردن كشى نمىكنند . « مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِاَجْنِحَتِهِمْ » ( زير عرش خدا با بالشان خودشان را پوشانده اند . ) شايد مقصود از بال همان جسم مثالى باشد ، و شايد هم وسيله اى را كه باعث نيروى آنها مىشود به « اجنحة » تعبير كرده است . در هر صورت ظاهر عبارت اين است كه اينها در مقابل خدا طغيان ندارند . « متلفِّع » اند مثل آدمى كه زير لحاف مىرود و آن را به خود مىكشد .
1 - مرحوم علامه طباطبايى در الميزان ، ج 8 ، ص 153 تا 172 بحث مفصّلى پيرامون معناى عرش دارد و پس از آن برخى روايات را در اين باره بيان مىكند .
285
نام کتاب : درسهايى از نهج البلاغه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ المنتظري جلد : 1 صفحه : 285