حضرت را دريافتم ، پس عرض كردم : فدايت گردم مرا بيش از اين چيزى بفرمائيد . فرمود : اى فيض هر گاه پدرم مىخواست كه دعايش ردّ نشود مرا در سمت راست خود مىنشاند و دعا مىكرد و من آمين مىگفتم ، پس دعايش ردّ نمىشد ، من نيز با اين فرزندم همچنان مىكنم ، و ديروز در همين موقف تو به يادم آمدى و من تو را به نيكى ياد كردم . فيض گويد : من از خوشحالى گريستم ، سپس به آن حضرت عرض كردم : اى سرور من برايم بيشتر بفرمائيد ، پس فرمود : هر گاه پدرم مىخواست به سفرى برود و من همراهش بودم و او را خواب مىگرفت و بر شترش سوار بود من شتر سوارى خود را به مركب او نزديك مىكردم و ساعد خود را بالش او مىكردم در يك يا دو ميل [1] راه تا از خواب رفع نياز مىنمود ، و اين فرزندم نيز با من همين گونه رفتار مىكند ، به آن حضرت عرض كردم : فدايت گردم برايم بيشتر بفرمائيد . پس فرمود : اى فيض آنچه را كه يعقوب از يوسف مىيافت من از اين فرزندم مىيابم ، عرض كردم : سرور من بيشتر بفرمائيد ، فرمود : او همان صاحب تو است كه او را پرسيدى ، برخيز و به حقّانيت او اقرار كن ، من برخاستم تا دست و سر او را بوسيدم و دعايش كردم ، پس امام صادق عليه السّلام فرمود : بدان كه در بار اوّل كه سؤال كردى به من اجازه داده نشده بود . عرض كردم : فدايت گردم مىتوانم آن را از تو نقل كنم ؟ فرمود : آرى براى عيال و اولاد