responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الغيبة ( فارسي ) نویسنده : ابن أبي زينب النعماني    جلد : 1  صفحه : 452


دوزخ خواهد بود ، به خدا قسم اگر من طمع مىداشتم كه پيش از تو بميرم غمى نداشتم امّا مىترسم پس از تو زنده بمانم ، پس به من فرمود : تو در جاى خود باش و برخاست و به سوى پرده اى كه در اطاق بود رفت و آن را بالا زده داخل شد و اندكى آنجا ماند سپس مرا صدا زد اى فيض به درون آى ، من داخل شدم و ديدم او در نمازخانهء خويش است و نماز گزارده و از قبله منحرف شده من مقابل او نشستم ، پس ابو الحسن موسى عليه السّلام بر او وارد شد كه در آن هنگام او پسر بچه اى بود و در دست او تازيانه اى بود حضرت او را بر زانوى خود نشاند و به او فرمود : پدر و مادرم فدايت اين تازيانه ( چوبين ) كه به دست دارى چيست ؟ گفت : به برادرم علىّ مىگذشتم كه ديدم اين را به دست داشت و چهارپائى را با آن مىزد من آن را از دستش گرفتم ، پس امام صادق عليه السّلام به من فرمود :
اى فيض همانا صحيفه هاى ابراهيم و موسى عليه السّلام به رسول خدا صلَّى الله عليه و آله رسيد و او علىّ را بر آنها امين دانست ، سپس علىّ عليه السّلام حسن را بر آن امين گرفت ، سپس حسن عليه السّلام حسين را بر آنها امين گرفت و حسين عليه السّلام علىّ بن حسين را بر آنها امين گرفت ، سپس علىّ بن - حسين عليهما السّلام محمّد بن علىّ را بر آنها امين گرفت و پدرم مرا بر آنها امين گرفت ، و من اين فرزندم را با اينكه كم سنّ است بر آنها امين قرار دادم و آنها نزد اوست . من مقصود آن

452

نام کتاب : الغيبة ( فارسي ) نویسنده : ابن أبي زينب النعماني    جلد : 1  صفحه : 452
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست