نام کتاب : الغدير ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الأميني جلد : 1 صفحه : 81
در مسجد بوديم ، هنگام شب ندائى در ميان ما شد كه : بايد هر كه در مسجد است بيرون رود ، مگر آل رسول و آل على عليهم السّلام . گفت : ما خارج شديم در حاليكه پاپوشهاى خود را ميكشيديم ( كنايه از شتاب در بيرون رفتن ) همينكه صبح نموديم ، عباس بن عبد المطَّلب نزد پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله آمد و گفت : يا رسول اللَّه عموهاى خود را بيرون كردى و اين پسر را « على عليه السّلام » برقرار نمودى ؟ ! رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : من از پيش خود و بميل خود امر به بيرون شدن شما و برقرارى اين پسر ننمودم ! همانا خداوند بآن امر نمود . گفت : سومين منقبت على عليه السّلام : پيغمبر خدا صلَّى اللَّه عليه و آله عمر و سعد را بسوى خيبر فرستاد پس سعد مجروح شد و عمر برگشت . در اين حال رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود البته رايت لشكر را بمردى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او را دوست دارند ( و اين سخن پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله متضمن مدح بسيارى نسبت به على عليه السّلام بود كه من از احصاى آن ترس دارم ) . سپس على عليه السّلام را طلبيد . عرض كردند : بدرد چشم مبتلا است ، ناچار حسب الامر آنجناب على عليه السّلام را در حاليكه دست او را گرفته و او را ميكشيدند نزد پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله آوردند . فرمود چشم خود را بگشا عرض كرد نميتوانم - راوى گويد : رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله آب دهان خود را در چشم على افكند و با انگشت ابهامش آنرا ماليد و رايت را باو اعطاء فرمود - و منقبت چهارم - روز غدير خم رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله سخنانى با مبالغه و تاكيد بيان داشت . سپس فرمود : اى مردم : آيا من اولى ( سزاوارتر ) نيستم باهل ايمان از خودشان ؟ ( و اين سخن را سه بار فرمود ) : همه گفتند . آرى هستى . فرمود يا على نزديك بيا . پس على عليه السّلام دست خود را بلند كرد و رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله دست او را تا بحدى بالا برد كه سفيدى زير بغلش نمودار شد . پس گفت : هر كس كه من مولاى اويم . على عليه السّلام مولاى او است ، و اين سخن را نيز سه بار فرمود . حافظ گنجى پس از ذكر اين حديث گفته كه : اين حديث نيكو است و جهات آن نيز ( از حيث اسناد ) درست است . ( تا آنجا كه گفت ) : و چهارم - ( حديث غدير خم ) . ابن ماجه و ترمذى از محمّد
81
نام کتاب : الغدير ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الأميني جلد : 1 صفحه : 81