نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 25
گفتم : مگر فراموش كردى كه در ابتدا با تو شرط نمودم كلمات اهل مذهب خود را براى من حجت قرار ندهى و به آنها تمسك نجوئى ، ؟ تو خود مىدانى كه اگر عادلترين مردمان براى يك درهم و يا كمتر به نفع خود شهادت دهند ، پذيرفته نمىشود و اگر بر ضرر خويش و نفع غير به مالى بسيار شهادت دهند ، پذيرفته نمىشود و اگر بر ضرر خويش و نفع غير به مالى بسيار شهادت دهند ، پذيرفته مىشود ، شهادت مسلم و بخارى به خاطر جلب نفع و دفع ضرر از خود بود ، زيرا به وسيله آن روايات عقيده خود را تصحيح و مذهب خود را ترويج مىنمايند و هم از آن طريق مبانى رياست و اساس منزلت خود را استوار دارند . پس آن فقيه گفت : قسم به خدا كه مرا با مذهب حق عداوتى نيست و با اين كلمات غبار شبهات از خاطرم زدوده شد و حق چنان آشكار و روشن گرديد كه ديگر مجال انكار نماند پس گفت : « وَاَناَ اَتوُبُ اِلى اللهِ مِمّا كنْتُ عَلَيهِ مِنَ الإعْتِقادِ » آنگاه شرايط توبه بجاى آورد و از مذهب سنت و جماعت روى برتافت و در تشيع ثابت قدم گرديد . مرحوم ابن طاووس گويد : در اين موقع مردى از پشت سر در آمده ، بر دست و پاى من افتاد و شروع كرد به بوسيدن و گريستن . گفتم : آيا تو كيستى و چه نام دارى ؟ گفت : با اسم من چه كار دارى ؟ هر چند اصرار كردم در انكار سخت تر شد گفتم : اين كه با من طريق الفت گرفتى و با من هم صحبت شدى ، آيا چگونه رواست كه من دوست خود را نشناسم و با نام آن آشنا نباشم باز سخن نگفت و مرا به اسم خود آشنا نساخت از فقيه مستنصريه اسم او را سؤال نمودم گفت اسم او فلان بن فلان است و يكى از فقهاى مدرسه نظاميه است اسم او را به خاطر سپردم ولى بعد از مدتى از خاطرم محو شد . [1] و هم ابن طاووس در آن كتاب آورده ، كه مردى از شيعيان بر من در آمد و يك نفر
[1] - نامه دانشوران ناصري ، در شرح حال ششصد تن از دانشمندان نامي ، ج 1 ص 168 تا 176 .
25
نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 25