نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 106
وى جزعى دست نداد ، چنان كه صاحب پيغمبر در نماز دچار جزع شد على همچنان بردبار و استوار بود تا آنكه خداوند فرشتگان خود را فرستاد تا او را از گزند مشركان حفظ كردند چون صبح شد ، از جاى خود بلند شد مشركان را چون نظر بر وى افتاد پرسيدند : محمد صلى الله عليه و آله و سلَّم كجاست ؟ على ( عليه السلام ) : من نمىدانم در كجاست ؟ مشركان : در تمام اين شب از غرور با جانت بازى كردى . مىبينى كه على از آغاز كار همچنان از همگان برتر بود و پيوسته بر فضيلتش افزوده مىشد و چيزى از آن كم نگرديد تا خداوند او را به سوى خود خواند . مأمون : اسحاق ، آيا حديث ولايت را روايت مىكنى ؟ اسحاق : بلى ، اى امير المؤمنين . مأمون : پس روايت كن . اسحاق : من حديث را خواندم . مأمون : اسحاق آيا نمىبينى كه اين حديث براى على حقى بر ابو بكر و عمر واجب كرده كه چنان حقى براى آنان بر على واجب نكرده است . اسحاق : مردم در بارهء اين حديث چنان گفتهاند كه سبب آن چيزى بود كه در ميان زيد بن حارثه و ميان على گذشت و زيد منكر دوستى على ( عليه السلام ) شد از اين رو پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلَّم فرمود : « من كنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه » . مأمون : در كجا پيغمبر اين را گفت ؟ آيا پس از برگشت از حجة الوداع نبود ؟ اسحاق : بلى . مأمون : زيد بن حارثه پيش از حجة الوداع كشته شده بود . چگونه راضى مىشوى كه چنين سخنى بگوئى ؟ به من بگو آيا اگر پسر تو در مدت پانزده سال بگويد : مردم ! دوستدار من ، دوستدار پسر عم من است همه اين را بدانند آيا تو بر او اين سخن را كه كسى انكار ندارد و همه آن را مىدانند ، زشت نخواهى شمرد ؟ !
106
نام کتاب : الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 106