نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 352
سلمان گويد كه من بعمر گفتم چون شما مرا در بيان امر حق صادق و محق دانسته معذور داشتيد من نيز در باب شما آنچه در بعض كتب سماوى كه بانبياى ايزد تبارك و تعالى منزل گشته و آيهاى كه بنام و نسب و صفوت ذات و حسب تو در آن مرقومه منزله آسمانى و مختومه مرسوله حضرت مهيمن سبحانى مزبور و مذكور است ؛ بنظر اين احقر درآمد بگويم . در آنجا مرقوم است كه در يك باب از ابواب جهنم پر شرر مكتوب و مستطر است كه اين باب مدخل سكنى و مقر عمر بن الخطاب است . عمر گفت اى سلمان چون ترا در باب خاطر اهل بيت رسالتمآب كه شما آنها را اله و ارباب خود فراگرفتيد بغايت قلق و اضطراب است كه چرا آن طايفه از ولايت ساير انام و اصحاب معزول و در حساب نباشند و باين واسطه آزرده و بيتابى بايد كه عزل آن جماعت را از خداى عز و جل دانى و هيچ احدى را در آن باب ارباب تعرض و غرض ندانى ليكن چون باعتقاد خود مغبونى و مغرورى هر چه خواهى گوى . سلمان گفت اى عمر تو گواه باش كه آيه كلام الله كه من از حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله شنيدم كه در حق تو نازل شده آن را بلا زياده و نقصان بيان نمايم . اى عمر در هنگامى كه اين آيه مباركه كلام حضرت ايزد « * ( فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَه أَحَدٌ وَلا يُوثِقُ وَثاقَه أَحَدٌ ) * » [1] منزل گشته من از رسول حضرت عز و جل پرسيدم اين آيه در شأن كه نازل شد . رسول خالق الافلاك فرمود كه اين آيه منزل در حق ابن الصهاك است . تفسير و معنى آيه وافى هدايت آنكه در آن روز در جهنم كه محل سكون اهل وزر و اثم است هيچ احدى از طوايف امم مستحق جهنم را عذاب و گرفتارى و ذلت و خوارى بوسيله مزيد جرايم و شرمسارى مثل عذاب ما فوق الحد و الحساب عمر بن الخطاب و خاكسارى و گرفتارى و شرمسارى او در نزد ايزد بارى تعالى نيست و هيچ احدى