نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 350
غرض بعد از تمتع از مواصلت يك ديگر حبشيه از جدت نفيل بارور گرديد و بعد از تقضى مدت حمل بتولد خطاب پدرت ديده جدت را منور گردانيد و از آن گرامى گوهر با حسب و نسب مانند تو اخترى طالع شد . چون جدم عبد المطلب بر حقيقت فعل شنيع جدت نفيل بىتوقع مطلع گشت صهاك ناپاك را از سلك مماليك خود اخراج نموده به نفيل بخشيد و اكثر بلكه تمامى اولاد نفيل از آن حبشيه متولد گشتند . هر گاه پدرت خطاب بغير شبهه و ارتياب مولى جد من باشد آيا ترا جايز و رخصت است كه نسبت بولى نعمت خود اين نوع حركت از تو سانح و صادر و واضح و ظاهر گردد نهايت آنكه خطا در نسبت و اصل چون مستلزم خطا در قول و فعل است شما را معذور بايد داشت . زبير چون كلام باين مقام رسانيد عمر را مبهوت و ساكت گردانيد . ابو بكر بعد از مشاهده حيرت و اضطرار و ملاحظه غضب بسيار عمر ميان زبير و ايشان مصالحه نمود و طرفين را از گفتن كلمات درشت باز داشت و زبير را به نصيحت و التماس بتذكار و تكرار آن سخنان نگذاشت . سليم بن قيس الهلالى رضى الله عنه گويد كه من بسلمان رضى الله عنه گفتم عجب است از شما كه در هنگام بيعت ابا بكر مكالمت ننمودى و او را بموجب ارتكاب افعال و اعمال دواعى هوس و خواهش نفس ضال او شست و شوى نفرمودى . سلمان در جواب من در آن باب گفت كه بتقصير در آن مقدمه از خود راضى نبودم و هر چه گفتنى بود در بيان آن تساهل و تغافل از آن ننمودم چنانچه بعد از بيعت از روى كراهيت روى بارباب بدعت و ضلالت و اصحاب ظلم و غوايت آورده گفتم كه اميدوارم كه دنيا هميشه بر شما ناخوش و مقطوع و سرور و عيش خوش از شما مرفوع و منزوع باد . اى ارباب بدعت هيچ ميدانيد كه چه نوع توبيخ و ظلم و جور و ستم بر نفس
350
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 350