نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 329
و هيچ آيه از كلام حضرت ذو الجلال نبى ايزد متعال ارسال نيافت الا آنكه من آن را در قرآن درآورده جمع كردم و تمامى آيات قرآن را بر حضرت نبى العدنانى خواندم و حرفا بحرف بر آن نبى الاشرف گذرانيدم و آن نبى ايزد كبير تاويل و تفسير هر آيهء آن را بمن تعليم داد و مرا بولايت و امامت امت معين و سرفراز نمود . چون امير المؤمنين على عليه السّلام كلام صدق التيام خود بانصرام رسانيد از آن مقام بمنزل خود مراجعت فرمود و چون عمر استماع سخنان آن امام الانس و الجان نمود گفت اى ابى بكر ترا ناچار اخذ بيعت از على عليه السّلام لازم است زيرا كه تا از على بيعت نگيريم در نظر مردم بغايت حقيريم كسى به نزد على فرست تا آيد بتو بيعت نمايد تا ما را جمعيت خاطر بهم رسد و از شر على ايمن گرديم . ابو بكر بمجرد استماع قول عمر كسى بنزد امير المؤمنين حيدر فرستاد كه خليفه رسول خداى تعالى را اجابت نماى و بزودى نزد من آمده بيعت فرماى . چون رسول ابا بكر بنزد آن سرور آمده پيغام گذارد حضرت امير المؤمنين گفت برو و به ابو بكر بگوى كه بسيار بسيار زود تو اى ابى بكر نسبت دروغ بيفروغ بحضرت نبى ايزد معبود دادى . اى مخبر ، ابو بكر و اصحاب يكسر ميدانند كه واهب اكبر و پيغمبر بغير من خليفه بجهت اهل زمين معين و مقرر نكردند مراجعت نماى و ابو بكر را بحقيقت اين خبر آگاه و متذكر گردان . مخبر ابو بكر پيغام على عليه السّلام گذارد و او را بحقايق سخنان صدق نشان آگاهى داد . ابو بكر گفت الحال برو و به على بگوى كه سخن امير المؤمنين ابى بكر را اجابت كن . چون رسول كرة ثانيه پيغام ابو بكر بخدمت آن امام الانام عليه التحية و السّلام گذرانيد آن ولى الله گفت :
329
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 329