نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 328
و هر يك ببهانهاى مختفى گشته قدم بيرون نگذاشتند . چون ولى بيچون معذرت ناتمام آن امت و قلت معين بلكه عدم امداد و نصرت جماعت اهل بدر بظاهر مشاهده و ملاحظه نمود مراجعت بكاشانه خود فرمود و بذريعه * ( إِنَّ الله مَعَ الصَّابِرِينَ ) * و بموجب وصيت سيد المرسلين پاى مصابرت بدامن كشيد و بگوشه وحدت مسكن گزيده روى بجمع قرآن آورده بتاليف آن مشغول گرديد . و آن يگانه گوهر ولايت از خانه پاى بيرون ننهادى تا آنكه تمامى آيات با بركات سبحانى و كلمات صدق سمات قرآنى را بنوعى كه نزد خداى عز و جل منزل شد از ناسخ و منسوخ مكتوب گردانيده جمع فرمود . مروى است كه روزى در اثناى شغل آن سرور ابا بكر شخصى بخدمت آن ولى عز و جل مرسل گردانيد و آن حضرت را به بيعت خود دلالت كرد امير المؤمنين على عليه السّلام رسول را بنزد او پيغام داد كه من بجمع و تأليف آيات كلام مهيمن مشغولم و سوگند غلاظ و شداد بحضرت خلاق العباد ياد كردم كه تا جمع آيات كلام ايزد علام بانجام و انصرام نرسانم بجهة شغل ديگر ردا برندارم و پاى از خانه بيرون نگذارم مگر بواسطه نماز و بندگى واهب كارساز . چون از جمع و تأليف قرآن بپردازم و بامداد قادر عالم از آن شغل ، خود را فارغ سازم بعد از آن آنچه رضاى حضرت ايزد منان بود بآن پردازم . چون ولى واهب بيچون از آن شغل فراغت يافت با همان جامه و لباس كه در ابتداى شروع تاليف ملبس بود پاى سعادت و اقبال از سراى جنت مثال خود بيرون گذاشت در مسجد در محضرى كه ابا بكر و عمر و اكثر اصحاب حاضر بودند حاضر شد و بآواز بلند منادى نمود . كه اى معشر مردمان من در روز قبض رسول ذو المنن بغسل آن حضرت مشغول شدم و بعد از تجهيز و تكفين و نماز و تدفين شروع در جمع و تاليف قرآن عزيز اللطيف نمودم در همين جامه كه در بدن دارم و تا حال اين جامه از بدن بيرون نكردم .
328
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 328