نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 431
و تو از آنجا به حالت مغلوبيّت و ذلَّت مراجعت مىكنى . و علىّ بن ابى طالب در آن روز و در آن گرفتارى تو : جمعى از معتمدين ياران و أصحاب خود را همراه تو كرده و تو را به سوى وطن خود مراجعت مىدهد ، و اين را بدان كه او خيرخواه تو مىباشد ، و در آن خلاف و جنگ تو را مىترساند از وقوع جدائى و فراق در ميان من و تو در روز قيامت ، زيرا كسى را كه او بعد از وفاتم از ازدواج من طلاق بدهد مطلَّقه خواهد شد . عايشه گفت : اى رسول خدا ، اى كاش پيش از رسيدن آن روز بميرم ! . آن حضرت فرمود : هيهات ! هيهات ! ، سوگند به خدائى كه جان من در دست قدرت و اختيار او است ، آنچه گفتم شدنى است ، و گويا من اين ماجرا و جريان را با چشم خود مشاهده مىكنم . حضرت علىّ عليه السّلام گويد : سپس آن حضرت روى به من نموده و فرمود : اى علىّ برخيز كه وقت نماز ظهر رسيده است ، تا به بلال دستور دهم كه اذان و اقامه را بگويد ، و به سوى مسجد حركت فرموده و مشغول نماز ظهر شدند .
431
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 431