نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 419
كه خواهان فساد در روى زمين و سركشى نباشند و عاقبت نيك ، از آن پرهيزگاران است » [1] ، آرى بخدا سوگند كه خوب شنيده بودند و خوب آن را حفظ داشتند ، ولى زرق و برق دنيا چشمشان را خيره كرده و جواهراتش ايشان را فريفته بود ! بدانيد كه سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد ، اگر نه اين بود كه جمعيت بسيارى گرداگردم را گرفته ، و به ياريم قيام كردهاند ، و از اين جهت حجّت تمام شده است ، و اگر نبود عهد و مسئوليتى كه خداوند از علما و دانشمندان گرفته كه در برابر شكمخوارگى ستمگران و گرسنگى ستمديدگان سكوت نكنند ؛ من مهار شتر خلافت را رها مىساختم و از آن صرف نظر مىنمودم و آخر آن را با جام آغازش سيراب مىكردم و آن وقت خوب مىفهميديد كه دنياى شما با تمام زيورش در نظر من بىارزشتر از آبى است كه از بينى گوسفندى بيرون آيد ! هنگامى كه سخن آن حضرت بدينجا رسيد مردى از اهالى عراق برخاست و نامه اى به دستش داد و همچنان نامه را نگاه مىكرد ، پس از آن ابن عبّاس گفت : اى امير مؤمنان چه خوب بود فرمايشت را از جايى كه رها كردى ادامه مىدادى ! ؟ فرمود : هيهات اى پسر عبّاس ! آن شعله اى از آتش دل بود ، زبانه كشيد و فرو نشست !