نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 418
مقايسه كنند كه اكنون كار من به جايى رسد كه مرا همسنگ اين افراد ( اعضاى شورا ) قرار دهند ؟ لكن باز هم كوتاه آمدم و با آنان هماهنگى ورزيدم ، در شوراى آنان حضور يافتم ، بعضى از آنان به خاطر كينه اش از من روى برتافت ، و ديگرى خويشاوندى را مقدّم داشت ، اعراض آن يكى هم جهاتى داشت ، كه ذكر آن خوشايند نيست . بالأخره سومى بپاخاست ، او همانند شتر پرخور و شكم بر آمده همّى جز جمعآورى و خوردن بيت المال نداشت ، بستگان پدريش به همكاريش برخاستند ، آنان همچون شتران گرسنه اى كه بهاران به علفزار بيفتند ، و با ولع عجيبى گياهان را ببلعند ، براى خوردن اموال خدا دست از آستين بر آوردند ، امّا عاقبت بافته هايش پنبه شد ، و كردار ناشايستش كارش را تباه ساخت و سرانجام شكمخوارگى و ثروت اندوزى ، براى ابد نابودش ساخت . ازدحام فراوانى كه همچون يالهاى كفتار بود مرا به قبول خلافت واداشت ، آنان از هر طرف مرا احاطه كردند ، چيزى نمانده بود كه دو نور چشمم ، دو يادگار پيغمبر حسن و حسين زير پا له شوند ؛ آنچنان جمعيت به پهلوهايم فشار آورد كه سخت مرا به رنج انداخت ، و ردايم از دو جانب پاره شد ، مردم همانند گوسفندانى مرا در ميان گرفتند . امّا هنگامى كه بپا خاستم و زمام خلافت را به دست گرفتم ، جمعى پيمان خود را شكستند ، گروهى سر از طاعتم باز زدند و از دين بيرون رفتند و دسته اى ديگر براى رياست و مقام از اطاعت حقّ سر پيچيدند گويا نشنيده بودند كه خداوند مىفرمايد : « سراى آخرت را براى افرادى برگزيده ام
418
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 418