responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 417


و پيران در آن فرسوده ، و مردان با ايمان تا واپسين دم زندگى به رنج و سختى گرفتار مىشوند . عاقبت ديدم بردبارى و صبر به عقل و خرد نزديكتر است ، لذا شكيبايى ورزيدم ، ولى به كسى مىماندم كه خاشاك چشمش را پر كرده و استخوان راه گلويش را گرفته ، و من با چشم خود مىديدم ؛ ميراثم را كه به غارت مىبرند ! تا اينكه اوّلى به راه خود رفت ( و مرد ) بعد از خودش خلافت را به پسر خطَّاب سپرد . - در اينجا - حضرت به قول اعشى شاعر متمثّل شد كه گفته :
< شعر > ميان ديروز و امروز من بسيار فرق است اكنون محزون و ديروز شادان و پيروز < / شعر > بارى خلافت را در اختيار كسى قرار داد كه جوّى از خشونت و سختگيرى ، اشتباه و پوزشطلبى بود ! رئيس خلافت به شتر سوارى سركش مىماند ، كه اگر مهار را محكم كشد ، پرده‌هاى بينى شتر پاره شود ، و اگر آزاد گذارد در پرتگاه سقوط مىكند . پس به خدا سوگند كه مردم در ناراحتى و رنج و تحوّلات عجيبى گرفتار آمده بودند ، و من در اين مدّت طولانى ، با محنت و عذاب ، چاره اى جز صبر نداشتم ، سرانجام روزگار او ( عمر ) هم سپرى شد و آن ( خلافت ) را در گروهى به شورا گذاشت ، به پندارش ، مرا نيز از آنان محسوب داشت ! پناه به خدا از اين شورا ! راستى كدام زمان بود كه مرا با نخستين فرد آنان

417

نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 417
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست